𝑺𝒆𝒂𝒔𝒐𝒏²𝑷𝒂𝒓𝒕⁴¹
عشق زیبا ( 𝚜𝚌𝚑𝚘𝚗𝚎 𝙻𝚒𝚎𝚋𝚎)𝑺𝒆𝒂𝒔𝒐𝒏²𝑷𝒂𝒓𝒕⁴¹
فردا صبح: برا صبحانه رفتم پایین ا/ت هم طبق معمول داشت میز رو آماده میکرد با نگاه کردن بهش خوشحال میشدم اگر مردم حتما ناراحت میشه چون میدونم دوستم داره چیزی نمیگه دلمنمیخاد ناراحت شه . + سلام . + خیلی بی ادبی جواب سلامم رو نميدی.
از زبان ا/ت:
چرا جوابمو نداد دیگه هیچی نگفتم نکنه اتفاقی براش پیش اومده اینطوری هست همیشه همینطوری بوده عجیب هس خیلی عجیب بعد صبحانه اش رفت پیش دوستاش منمتو آشپزخونه نگاش میکردم که یه پیرمردی همراه هیون سو اومدن تو توجه نکردم و کارم رو کردم که با صدای جیمین از کار کشیدم . _ ا/ت بیا . رفتم پیششون سرمپایین بود _ سرتو بگیر بالا + نمیتونم دستشو گداشت زیر چونمو سرم اومد بالا + چیییییییی؟ پدر بزرگ شمایین؟ وایییی باورم نمیشه. ( علامت پدربزرگش # ) # ا/ت دخترم کجا بودی . رفتم تو بغلش دو تایی گریه میکردیم از بغلش اومدم بیرون و اشکاشو تمیز کردم + پدر بزرگ چه خبر اینجا کجا شما کجا # خودم هم نمیدونستماینجایی همه جا رو دنبالت گشتم تا به امروز که این آقا اومدن و گفتن از طرف پارک جیمین هست + ها ؟ هیون سو راست میگه . سرشو رو بالا پایین کرد. با تعجب نگاه جیمین کردم
از زبان جیمین:
به طرز کیوتی نگام میکرد از فاصله که داشتیم دوید و پرید تو بغلم + ممنونم ممنونم خیلی ممنونم _ ا/ت بیا پایین + نمیخام _ باشه تنبی.... + اومدم خیلی بی احساسی _ ارع جون عمت # ا/ت چرا لباست اینطوریع . ا/ت یه نگاهی به من کرد . + از خدا بی خبر برده شدم # ها ؟ کار کیه دختر منو برده خودش کرده .
از زبان ا/ت:
یه نگاهی به جیمین کردم داشت سوت میزد و نگاه به سقف میکرد # آقای محترم _ بله # با ا/ت نسبتی داری _ اربابشم # خب من یه پیرم زورم بهت نمیرسه _ ببخشید خب یه نسبت دیگه دارم # چی ؟ _ زندگی قبلی دوست پسرش بودم . رفتم جلوی دهنش و گرفتم و همه با تعجب نگامون کردین . کوک: جیمین چی میگی . دستمو برداشت و گفت : _ تویی زندگی قبلی دوست پسرش بودم هوسوک: هع زندگی قبلی جلل الخالق _ ارع زندگی قبلی خودمون هم نمیدونیم چطوری یادمون اومده ولی خب تقدیره . + ارع ولی تقدیر من اینه که دیگه دوست ندارم _ دروغ گو + دروغم کجا بود _ باشه میفهمیم.....
۲۰۰ کامنت و ۳۰ لایک شرط حواسم هستا شرط انجام نمیدین بی ادبا
فردا صبح: برا صبحانه رفتم پایین ا/ت هم طبق معمول داشت میز رو آماده میکرد با نگاه کردن بهش خوشحال میشدم اگر مردم حتما ناراحت میشه چون میدونم دوستم داره چیزی نمیگه دلمنمیخاد ناراحت شه . + سلام . + خیلی بی ادبی جواب سلامم رو نميدی.
از زبان ا/ت:
چرا جوابمو نداد دیگه هیچی نگفتم نکنه اتفاقی براش پیش اومده اینطوری هست همیشه همینطوری بوده عجیب هس خیلی عجیب بعد صبحانه اش رفت پیش دوستاش منمتو آشپزخونه نگاش میکردم که یه پیرمردی همراه هیون سو اومدن تو توجه نکردم و کارم رو کردم که با صدای جیمین از کار کشیدم . _ ا/ت بیا . رفتم پیششون سرمپایین بود _ سرتو بگیر بالا + نمیتونم دستشو گداشت زیر چونمو سرم اومد بالا + چیییییییی؟ پدر بزرگ شمایین؟ وایییی باورم نمیشه. ( علامت پدربزرگش # ) # ا/ت دخترم کجا بودی . رفتم تو بغلش دو تایی گریه میکردیم از بغلش اومدم بیرون و اشکاشو تمیز کردم + پدر بزرگ چه خبر اینجا کجا شما کجا # خودم هم نمیدونستماینجایی همه جا رو دنبالت گشتم تا به امروز که این آقا اومدن و گفتن از طرف پارک جیمین هست + ها ؟ هیون سو راست میگه . سرشو رو بالا پایین کرد. با تعجب نگاه جیمین کردم
از زبان جیمین:
به طرز کیوتی نگام میکرد از فاصله که داشتیم دوید و پرید تو بغلم + ممنونم ممنونم خیلی ممنونم _ ا/ت بیا پایین + نمیخام _ باشه تنبی.... + اومدم خیلی بی احساسی _ ارع جون عمت # ا/ت چرا لباست اینطوریع . ا/ت یه نگاهی به من کرد . + از خدا بی خبر برده شدم # ها ؟ کار کیه دختر منو برده خودش کرده .
از زبان ا/ت:
یه نگاهی به جیمین کردم داشت سوت میزد و نگاه به سقف میکرد # آقای محترم _ بله # با ا/ت نسبتی داری _ اربابشم # خب من یه پیرم زورم بهت نمیرسه _ ببخشید خب یه نسبت دیگه دارم # چی ؟ _ زندگی قبلی دوست پسرش بودم . رفتم جلوی دهنش و گرفتم و همه با تعجب نگامون کردین . کوک: جیمین چی میگی . دستمو برداشت و گفت : _ تویی زندگی قبلی دوست پسرش بودم هوسوک: هع زندگی قبلی جلل الخالق _ ارع زندگی قبلی خودمون هم نمیدونیم چطوری یادمون اومده ولی خب تقدیره . + ارع ولی تقدیر من اینه که دیگه دوست ندارم _ دروغ گو + دروغم کجا بود _ باشه میفهمیم.....
۲۰۰ کامنت و ۳۰ لایک شرط حواسم هستا شرط انجام نمیدین بی ادبا
۴۴.۸k
۰۸ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.