Escape love part. 18
بعد کلی بحث و خنده از دم در فرار کرد و سمت پارکینگ رفت
خیلی کاراش مشکوک بود و برام عجیب بود بی خیال سمت حال رفتمو روی مبل کنار نامجون نشستم
نامجون داشت با جین حرف میز دو کوک هم سرش تو گوشیش بود
با دیدن گوشی کوک یاد گوشی خودم افتادم
- هیونگ
نامجون: بله ته؟
- هیونگ گوشی منو کجا گذاشتی؟
نامجون:گوشیت شکسته چرا؟ لازمش داری؟
- نه کاری نداشتم فقط می خواستم گوشی داشته باشم
نامجون: اوکی اشکالی نداره بالاخره تو هم باید داشته باشی فردا باهم بعد این که از کمپانی برگشتم بریم بگیرم
-ممنون هیونگ
نامجون می خواست حرف بزنه که در محکم رو هم خورد
و صدا توی سرم پیچید باعث شد سرم کرد بگیره
دستمو روی گوشم گذاشتمو چشمامو بستم
همه صدا های درو برم برام خیلی ضعیف میامد و فقط صدای سوت کشیدن توی گوشم میامد
( از دید هه مین)
از پارکینگ امدم بیرون و سمت عمارت حرکت می کرد دیدم یه مرد سیاه پوش با چند تا مرد چهارشونه دیگه سمت عمارت میرن
سریع تر رفتمو جلوشونو گرفتم
+ اینجا چی می خواین شما می هستین؟؟
سایون: هیچی خوشگله امدیم یکی رو ببریم
+ تا اون جایی که من میدونم شما هیچ رابطه ای با این خانواده ندارین پس برید بیرون
سایون: داشتیم ولی توی یه دوره ای پاک شده
و کنارم زدن و درو محکم بازشد و خواستم وارد عمارت بشم که در محکم بسته شد
هر کاری می کردم در باز نمیشد نمیدونستم چی کار کنم
سمت پارکینگ رفتمو درو باز کردمو سمت ماشین یونگی میدویدم
+یونگیییی یونگیییی
سمت ماشین رفتم که در باز شد دیدم یونگی دستاش روی دکمه لباساش بود داشت میبست تا منو دید که میدوم سمت نگران سمتم امد
یونگی:چی شده؟
دستامو رو زانوم گذاشتمو یکی از دستمو سمت در گرفتم
+یکی امد بود.... لباسش سیاه بود....با چند نفر دیگه رفتن... توی عمارت درو محکم بستن....هر کار کردم باز نشد
یونگی: نشناختی کی بود؟
+ نمی دونم بیا برو بین کیه در باز نمیشه گفتن می خوان یکی رو ببرن
با این حرفی که زدم یونگی سریع سمت عمارت رفت ومحکم به در میزد
یونگی: کثافت دستت بهش بخوره می کشمتتتتت درو باز کننننن
محکم پاشو به در میکوبید ولی در باز نمی شد
سمت پنجره ها رفت و با چیزی که دیدم چشمام کرد شد
ادامه پست بعدی❤💜
خیلی کاراش مشکوک بود و برام عجیب بود بی خیال سمت حال رفتمو روی مبل کنار نامجون نشستم
نامجون داشت با جین حرف میز دو کوک هم سرش تو گوشیش بود
با دیدن گوشی کوک یاد گوشی خودم افتادم
- هیونگ
نامجون: بله ته؟
- هیونگ گوشی منو کجا گذاشتی؟
نامجون:گوشیت شکسته چرا؟ لازمش داری؟
- نه کاری نداشتم فقط می خواستم گوشی داشته باشم
نامجون: اوکی اشکالی نداره بالاخره تو هم باید داشته باشی فردا باهم بعد این که از کمپانی برگشتم بریم بگیرم
-ممنون هیونگ
نامجون می خواست حرف بزنه که در محکم رو هم خورد
و صدا توی سرم پیچید باعث شد سرم کرد بگیره
دستمو روی گوشم گذاشتمو چشمامو بستم
همه صدا های درو برم برام خیلی ضعیف میامد و فقط صدای سوت کشیدن توی گوشم میامد
( از دید هه مین)
از پارکینگ امدم بیرون و سمت عمارت حرکت می کرد دیدم یه مرد سیاه پوش با چند تا مرد چهارشونه دیگه سمت عمارت میرن
سریع تر رفتمو جلوشونو گرفتم
+ اینجا چی می خواین شما می هستین؟؟
سایون: هیچی خوشگله امدیم یکی رو ببریم
+ تا اون جایی که من میدونم شما هیچ رابطه ای با این خانواده ندارین پس برید بیرون
سایون: داشتیم ولی توی یه دوره ای پاک شده
و کنارم زدن و درو محکم بازشد و خواستم وارد عمارت بشم که در محکم بسته شد
هر کاری می کردم در باز نمیشد نمیدونستم چی کار کنم
سمت پارکینگ رفتمو درو باز کردمو سمت ماشین یونگی میدویدم
+یونگیییی یونگیییی
سمت ماشین رفتم که در باز شد دیدم یونگی دستاش روی دکمه لباساش بود داشت میبست تا منو دید که میدوم سمت نگران سمتم امد
یونگی:چی شده؟
دستامو رو زانوم گذاشتمو یکی از دستمو سمت در گرفتم
+یکی امد بود.... لباسش سیاه بود....با چند نفر دیگه رفتن... توی عمارت درو محکم بستن....هر کار کردم باز نشد
یونگی: نشناختی کی بود؟
+ نمی دونم بیا برو بین کیه در باز نمیشه گفتن می خوان یکی رو ببرن
با این حرفی که زدم یونگی سریع سمت عمارت رفت ومحکم به در میزد
یونگی: کثافت دستت بهش بخوره می کشمتتتتت درو باز کننننن
محکم پاشو به در میکوبید ولی در باز نمی شد
سمت پنجره ها رفت و با چیزی که دیدم چشمام کرد شد
ادامه پست بعدی❤💜
۲۰.۷k
۰۱ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.