پارت دهم
#پارت_دهم
وقتی هانارو بردن توی بخش منو شیوا هم رفتیم پیشش و یه اتاق شخصی براش گرفتم تا راحت باشه
قبل از اینکه برم پیشش تو اتاق به آرمان زنگ زدم جواب نداد براش پیام فرستام
"آرمان هانارو از اتاق عمل اوردن بیرون فردا بیا الانم خوابه منو شیوا پیششیم حالشم خوبه نگران نباش"
ارسالش کردم و رفتم تو اتاق
شیوا بالا سرش وایساده بود و دستشو گرفته بود
کنارش وایسادم
شیوا یه سوال پرسید که خندم گرفت
+چرا بهوش نمیاد
-دکتر تویی...تو عمل کردی...از من میپرسی؟
+خب من مامام فرق میکنه
-اها ببخشید😅
رفتم سمته مبلو خودمو انداختم روش
دیروز جمعه بودو تا ظهر خوابیده بودم
ولی وقتی به ساعت نگاه کردم چشام چارتا شد۴بود
کی صب شد؟
-شیوا من فردا باید برم شرکت یکم میخوابم
برگشت سمتمو سرشو تکون داد
+باشه بخواب چشامو بستم که خیلی زود خوابم برد
با صدای گوشیم چشامو باز کردم که نوری که از پنجره میتابید خورد به چشم دستمو گرمتم جلو چشمو گوشیو از روی میز جلوم برداشتمو به صفش نگاه کردم فرزاد بود
تف به هرچی خروس بی محله
-هوووم
+بی سر صدا جواب میدی جفتیت بلند نشه؟
-خفه شو خونه نیستم...چیه
+کجایی تو یابو...مثلا با اون کره ای ها جلسه
داریم ما؟...کجایی آرسام؟...اینا نیم ساعت دیگه میان اگه معاملمون شه میدونی چقه سود توشه...کجااااایی
-ااااه یادم رفته بود...بیمارستانم
+بیمارستان چرا؟
-چیزی نشده بیخیال...آرشام اومده؟...
-نه نیومده گوشیش خاموشه خبر داری ازش؟
+نه میرم خونش میامیم شرکت
-باشه فقه دیر نکنین
سرمو تکون دادمو قطع کردم
به هانا نگاه کردم که نشسته بودو مشکوک و با اخم نگاه میکرد
سرمو به دو طرف به نشونه ی چیه تکون دادم
+او کی هستی دیگه
-یادت نیس خدایی
+نه
-دوست آرمانم
+کدوم ؟
-مگه همرو میشناسی؟
+تقریبا
-داداشه آرشام
چشاش چارتا شد
+آریام آرسام که میگن تویی؟
-زیاد شنیدی ازم؟
+نه زیاد ولی فک میکردم از اون دوقلوهایین که یه شباهتی باهام دارن
-نداریم؟
+نه
-دقت کن
+چشات سیاهه؟
-اره
+همین فقه؟
-اره دیگه
+این دختره کی بود چشامو باز کردم دیدمش ولی نگوف کیه
-خواهر دوستمه دیشب پیشت بود...تیغو کجات زدی دیشب؟
+اها...دستم😐 ...تشخیصش اینقد سخته؟
-نه داشتم فک میکردم شاید زده بودی تو ملاجت
+واس چی؟!
-خو هیچی یادت نیس
+خو از خواب پاشدم
ادامه میدم دوستا...نظر...لینک گپ هم تو بیو بفرمایین
وقتی هانارو بردن توی بخش منو شیوا هم رفتیم پیشش و یه اتاق شخصی براش گرفتم تا راحت باشه
قبل از اینکه برم پیشش تو اتاق به آرمان زنگ زدم جواب نداد براش پیام فرستام
"آرمان هانارو از اتاق عمل اوردن بیرون فردا بیا الانم خوابه منو شیوا پیششیم حالشم خوبه نگران نباش"
ارسالش کردم و رفتم تو اتاق
شیوا بالا سرش وایساده بود و دستشو گرفته بود
کنارش وایسادم
شیوا یه سوال پرسید که خندم گرفت
+چرا بهوش نمیاد
-دکتر تویی...تو عمل کردی...از من میپرسی؟
+خب من مامام فرق میکنه
-اها ببخشید😅
رفتم سمته مبلو خودمو انداختم روش
دیروز جمعه بودو تا ظهر خوابیده بودم
ولی وقتی به ساعت نگاه کردم چشام چارتا شد۴بود
کی صب شد؟
-شیوا من فردا باید برم شرکت یکم میخوابم
برگشت سمتمو سرشو تکون داد
+باشه بخواب چشامو بستم که خیلی زود خوابم برد
با صدای گوشیم چشامو باز کردم که نوری که از پنجره میتابید خورد به چشم دستمو گرمتم جلو چشمو گوشیو از روی میز جلوم برداشتمو به صفش نگاه کردم فرزاد بود
تف به هرچی خروس بی محله
-هوووم
+بی سر صدا جواب میدی جفتیت بلند نشه؟
-خفه شو خونه نیستم...چیه
+کجایی تو یابو...مثلا با اون کره ای ها جلسه
داریم ما؟...کجایی آرسام؟...اینا نیم ساعت دیگه میان اگه معاملمون شه میدونی چقه سود توشه...کجااااایی
-ااااه یادم رفته بود...بیمارستانم
+بیمارستان چرا؟
-چیزی نشده بیخیال...آرشام اومده؟...
-نه نیومده گوشیش خاموشه خبر داری ازش؟
+نه میرم خونش میامیم شرکت
-باشه فقه دیر نکنین
سرمو تکون دادمو قطع کردم
به هانا نگاه کردم که نشسته بودو مشکوک و با اخم نگاه میکرد
سرمو به دو طرف به نشونه ی چیه تکون دادم
+او کی هستی دیگه
-یادت نیس خدایی
+نه
-دوست آرمانم
+کدوم ؟
-مگه همرو میشناسی؟
+تقریبا
-داداشه آرشام
چشاش چارتا شد
+آریام آرسام که میگن تویی؟
-زیاد شنیدی ازم؟
+نه زیاد ولی فک میکردم از اون دوقلوهایین که یه شباهتی باهام دارن
-نداریم؟
+نه
-دقت کن
+چشات سیاهه؟
-اره
+همین فقه؟
-اره دیگه
+این دختره کی بود چشامو باز کردم دیدمش ولی نگوف کیه
-خواهر دوستمه دیشب پیشت بود...تیغو کجات زدی دیشب؟
+اها...دستم😐 ...تشخیصش اینقد سخته؟
-نه داشتم فک میکردم شاید زده بودی تو ملاجت
+واس چی؟!
-خو هیچی یادت نیس
+خو از خواب پاشدم
ادامه میدم دوستا...نظر...لینک گپ هم تو بیو بفرمایین
۴.۷k
۲۶ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.