باران خونp18
ویو سهون
ا/ت: به شدن سوپرایز و همین طور هم شکه شده بود از این نظری که هانا داد خیلی خوشم اومد و بعد اجراش انگاری همه ازش خوششون اومده بود که گوشی ا/ت همش درحال زنگ خوردن بود و جواب نمیداد
دوئین: نمیخوای جواب بدی؟
ا/ت: نام این همون شمارست؟ داره منو میترسونه
نامجون: این اون نیست ولی این مهمه که کسی که داره با این شکاره باهات تماس میگیره اون نباشه
ا/ت: تو جواب بده
نامجون: اره این طوری بهتره { جواب میده}
کم کم داشتم به اون کیم مضخرف حساسیت نشون میدادم خیلی چندشن و جاسوسانه رفتار میکنن تعجب کردم از این که ا/ت گوشیش و داد اون جواب بده!
نامجون: بله بفرمایید
چانگ ووک: نامجون! گوشی ا/ت دسته تو چیکار میکنه
نامجون: هیچی ولش ا/ت چانگ ووکه
ا/ت: الو؟
چانگ ووک: خوب گوش کن امروز زنگ زدن گفتن شب به یه مهمونی دعوتی تمامی ادم های پولدار کره هم اونجان به نامجون بگو اومک دعوته فقط یه لباس مجلسی بپوشی
ا/ت: باشه ممنونم ازت
نامجون: چی گفت ؟؟
ا/ت: مهمونی شب؟ یه همچین چیزی
نامجون: وای کامل بادم رفته بود من الان میرم تو ساعت 8 اونجا باش
ا/ت: باشه میرسونم خودمو
دوئین: مشکلی پیش اومده؟
ا/ت: نه بابا تو نرفتی امریکا؟؟
دوئین: معلومه که نه ما رفتیم فرودگاه دنبال هانا اون میخواد اینجا مهاجرت کنه بگر یه شاهزاده خوشتیپ واسش پیدا کن خودت که عروس نمیشی اینو عروس کن
هانا:{ غش کرده از خنده}
ا/ت: باش نلمجون برا تو
هانا: نه نامجون نمیخوام یه مرد چهار شانه قد بلند که وایب قدیمی بده میخوام این بیشتر وایب قاتل های سریالی رو میده
ا/ت: باشه اینترنتی برات سفارش میدم درب منزل باشه یا میری تحویل میگیری؟
هانا: مسخره
یه لحظه وایسا تا بهت بگم{ زنگ میزنه نامجون}
نامجون: بله؟؟
ا/ت: میتونم هانا رو بیارم مهمونی
نامجون: البته برات پول میریزم برین خرید برای شب
ا/ت: یه جور رفتار نکن انگار شوهرمی
نامجون: حقوق خودتو میریزم خوبه؟
ا/ت: اره{قطع میکنه}
هانا: چی شده؟
ا/ت: من امشب یه مهمونی دعوتم میتونی با من بیای البته یه سه ساعتی میشه این بخش رو اشغال کردیم بهتره بریم
سهون: موافقم
پرش به مرکز خرید
ا/ت: به شدن سوپرایز و همین طور هم شکه شده بود از این نظری که هانا داد خیلی خوشم اومد و بعد اجراش انگاری همه ازش خوششون اومده بود که گوشی ا/ت همش درحال زنگ خوردن بود و جواب نمیداد
دوئین: نمیخوای جواب بدی؟
ا/ت: نام این همون شمارست؟ داره منو میترسونه
نامجون: این اون نیست ولی این مهمه که کسی که داره با این شکاره باهات تماس میگیره اون نباشه
ا/ت: تو جواب بده
نامجون: اره این طوری بهتره { جواب میده}
کم کم داشتم به اون کیم مضخرف حساسیت نشون میدادم خیلی چندشن و جاسوسانه رفتار میکنن تعجب کردم از این که ا/ت گوشیش و داد اون جواب بده!
نامجون: بله بفرمایید
چانگ ووک: نامجون! گوشی ا/ت دسته تو چیکار میکنه
نامجون: هیچی ولش ا/ت چانگ ووکه
ا/ت: الو؟
چانگ ووک: خوب گوش کن امروز زنگ زدن گفتن شب به یه مهمونی دعوتی تمامی ادم های پولدار کره هم اونجان به نامجون بگو اومک دعوته فقط یه لباس مجلسی بپوشی
ا/ت: باشه ممنونم ازت
نامجون: چی گفت ؟؟
ا/ت: مهمونی شب؟ یه همچین چیزی
نامجون: وای کامل بادم رفته بود من الان میرم تو ساعت 8 اونجا باش
ا/ت: باشه میرسونم خودمو
دوئین: مشکلی پیش اومده؟
ا/ت: نه بابا تو نرفتی امریکا؟؟
دوئین: معلومه که نه ما رفتیم فرودگاه دنبال هانا اون میخواد اینجا مهاجرت کنه بگر یه شاهزاده خوشتیپ واسش پیدا کن خودت که عروس نمیشی اینو عروس کن
هانا:{ غش کرده از خنده}
ا/ت: باش نلمجون برا تو
هانا: نه نامجون نمیخوام یه مرد چهار شانه قد بلند که وایب قدیمی بده میخوام این بیشتر وایب قاتل های سریالی رو میده
ا/ت: باشه اینترنتی برات سفارش میدم درب منزل باشه یا میری تحویل میگیری؟
هانا: مسخره
یه لحظه وایسا تا بهت بگم{ زنگ میزنه نامجون}
نامجون: بله؟؟
ا/ت: میتونم هانا رو بیارم مهمونی
نامجون: البته برات پول میریزم برین خرید برای شب
ا/ت: یه جور رفتار نکن انگار شوهرمی
نامجون: حقوق خودتو میریزم خوبه؟
ا/ت: اره{قطع میکنه}
هانا: چی شده؟
ا/ت: من امشب یه مهمونی دعوتم میتونی با من بیای البته یه سه ساعتی میشه این بخش رو اشغال کردیم بهتره بریم
سهون: موافقم
پرش به مرکز خرید
۴.۱k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.