پارت ۲۵ زندگی سیاه
پارت ۲۵ زندگی سیاه
ویو ا/ت
با تهیونگ رفتیم خونه ی خودم و دیدم جیمین داخل ماشین کنار خونه ی من نشسته
من بدون توجه پیاده شدم و تهیونگ هم پشت سرم بود
کلید خونه رو از کیفم در آوردم و در خونه رو باز کردم و رفتم تو خونه بعد چند دقیقه که داشتم لوازم آرایشیامو جمع میکردم صدای داد امد سری رفتم پایین دیدم جیمین و تهیونگ دارن دعوا میکنن
_ هییی داری چی کار میکنین .داد.
§ ا/ت تو برو داخل لباساتو جمع کن بیا بریم
× ا/ت جایی نمیاد میاد پیش خودم
_ هی یاوو همین 2 ساعت پیش دیدم داشتی بهم خیانت میکردی دیگه هیچی نگو
× تو میخوای خودتو و بچمو ازم دور کنی
_ نگاه یجوری حرف نزن که انگار فرشته ای وگرنه یه چیزی میگم که احتراما بشکنه
§ خواهری تو برو لباساتو جمع کن و بیا بریم
× ا/ت بیا باهم حرف بزنیم مشکل رو حل کنیم
_ تهیونگ حالم بده .اروم.
§ چی شدی .ترس.
× ا/ت خوبی .ترس و نگران.
_ تهیونگ منو ببر داخل . آروم.
ویو ا/ت
یک دفعه حالم بد شد اصلا هوشیاری خوبی نداشتم
تهیونگ بغلم کرد و منو گذاشت روی کاناپه
× ا/ت خوبی عزیزم
_ تهیونگ این رو از خونه بنداز بیرون
§ جیمین برو بیرون
× ا/ت اصلا همه چیز تقصیر من همه ی کارای بد رو من کردم فقط بزار یکم پیشت باشم .بغض.
_ بعدش برو
× باشه
ویو ا/ت
بعد چند دقیقه حالم بهتر شد رفتم توی اتاقم لباسامو جمع کردم و چمدونو دادم به تهیونگ برام برد داخل ماشین یک دفعه دلم تیر کشید یه اخی گفتم
_ اخ .درد.
§ چیشده ا/ت خوبی
× ا/ت عزیزم
_ داداشی میشه زودتر بریم خونه
§ باشه فدات شم الان دستتو بده به من بریم تو ماشین
_ باشه
ویو ا/ت
رسیدیم کنار ماشین تهیونگ منو سوار کرد بعد رفت به جیمین گفت
§ جیمین ا/ت براش خوب نیست عصبی بشه پس زیاد دور و ورش نرو
× تهیونگ تو که خوب میدونی من تقصیری ندارم بخدا من مست بودم حالیم نبود باید چیکار کنم تا باور کنین بخدا من دلم نمیخواد از زنو بچم دور باشم .گریه.
ویو ا/ت
دیگه دلم نیومد از ماشین پیاده شدم و رفتم جیمین و بغل کردم
_ جیمین ترو خدا گریه نکن .گریه.
× عروسکم تو ناراحت نباش
§ یه چیزی بگم ناراحت نمیشین
_ نه
§حالم از این رومانتیک بازی بهم خورد
× تهیونگ جان دهنتو غنچه کن
_ تهونگ داداشی میشه بریم خونه
× وایستا مگه آشتی نکردی
_ نگاه من فقط دلداری دادم نگفتم میبیخشم
× خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا.داد عصبی نه.
§ آرام حیوان مزاحم نشو بای بای
× ا/ت نرووو
_ بای فقط راستی فردا چکاپ بچه ای اگر خواستی بیا
× معلومه که میام ساعت چند
_ بهت پیام میدم خداحافظ
× خداحافظ
§ خداحافظ نچسب
× تهیونگ برو
ویو ا/ت
با تهیونگ رفتیم خونه ی خودم و دیدم جیمین داخل ماشین کنار خونه ی من نشسته
من بدون توجه پیاده شدم و تهیونگ هم پشت سرم بود
کلید خونه رو از کیفم در آوردم و در خونه رو باز کردم و رفتم تو خونه بعد چند دقیقه که داشتم لوازم آرایشیامو جمع میکردم صدای داد امد سری رفتم پایین دیدم جیمین و تهیونگ دارن دعوا میکنن
_ هییی داری چی کار میکنین .داد.
§ ا/ت تو برو داخل لباساتو جمع کن بیا بریم
× ا/ت جایی نمیاد میاد پیش خودم
_ هی یاوو همین 2 ساعت پیش دیدم داشتی بهم خیانت میکردی دیگه هیچی نگو
× تو میخوای خودتو و بچمو ازم دور کنی
_ نگاه یجوری حرف نزن که انگار فرشته ای وگرنه یه چیزی میگم که احتراما بشکنه
§ خواهری تو برو لباساتو جمع کن و بیا بریم
× ا/ت بیا باهم حرف بزنیم مشکل رو حل کنیم
_ تهیونگ حالم بده .اروم.
§ چی شدی .ترس.
× ا/ت خوبی .ترس و نگران.
_ تهیونگ منو ببر داخل . آروم.
ویو ا/ت
یک دفعه حالم بد شد اصلا هوشیاری خوبی نداشتم
تهیونگ بغلم کرد و منو گذاشت روی کاناپه
× ا/ت خوبی عزیزم
_ تهیونگ این رو از خونه بنداز بیرون
§ جیمین برو بیرون
× ا/ت اصلا همه چیز تقصیر من همه ی کارای بد رو من کردم فقط بزار یکم پیشت باشم .بغض.
_ بعدش برو
× باشه
ویو ا/ت
بعد چند دقیقه حالم بهتر شد رفتم توی اتاقم لباسامو جمع کردم و چمدونو دادم به تهیونگ برام برد داخل ماشین یک دفعه دلم تیر کشید یه اخی گفتم
_ اخ .درد.
§ چیشده ا/ت خوبی
× ا/ت عزیزم
_ داداشی میشه زودتر بریم خونه
§ باشه فدات شم الان دستتو بده به من بریم تو ماشین
_ باشه
ویو ا/ت
رسیدیم کنار ماشین تهیونگ منو سوار کرد بعد رفت به جیمین گفت
§ جیمین ا/ت براش خوب نیست عصبی بشه پس زیاد دور و ورش نرو
× تهیونگ تو که خوب میدونی من تقصیری ندارم بخدا من مست بودم حالیم نبود باید چیکار کنم تا باور کنین بخدا من دلم نمیخواد از زنو بچم دور باشم .گریه.
ویو ا/ت
دیگه دلم نیومد از ماشین پیاده شدم و رفتم جیمین و بغل کردم
_ جیمین ترو خدا گریه نکن .گریه.
× عروسکم تو ناراحت نباش
§ یه چیزی بگم ناراحت نمیشین
_ نه
§حالم از این رومانتیک بازی بهم خورد
× تهیونگ جان دهنتو غنچه کن
_ تهونگ داداشی میشه بریم خونه
× وایستا مگه آشتی نکردی
_ نگاه من فقط دلداری دادم نگفتم میبیخشم
× خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا.داد عصبی نه.
§ آرام حیوان مزاحم نشو بای بای
× ا/ت نرووو
_ بای فقط راستی فردا چکاپ بچه ای اگر خواستی بیا
× معلومه که میام ساعت چند
_ بهت پیام میدم خداحافظ
× خداحافظ
§ خداحافظ نچسب
× تهیونگ برو
۲۲.۰k
۲۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.