سایه سیاه (F2) pt⁶
پارت 6
م.جیمین: نکنه ازدواج کردی به ما نگفتی ؟
جیمین : نه اینطور نیست ، همراه نامزدم اومد اگه بشه میخواییم اینجا نامزد کنیم
م.جیمین : واقعا پسرم ، الان کجاست ؟
جیمین : حالش خوب نبود بردمش تو سوییت بالا یکم استراحت کنه
پ.جیمین: خب چطور باهاش اشنا شدی ؟
جیمین : داستانش طولانیه پدر اون اهل اینجا نیست
م.جیمین: خارجیه ؟
جیمین : اهل روسیه ست ، اون مامور سابق سازمان اطلاعات روسیه بوده ......
جیمین؛ کل داستانو برای پدر و مادرم تعریف کردم اینکه جطور دایانا رو پیدا کردم ، چه سختی های رو تحمل کردم ، چه چیزایی رو با چشمام دیدم با شنیدن حرفام انگار شوکه شده بودن هیچی نمیگفتن
پ.جیمین : باورم نمیشه جیمین
م.جیمین : ینی اون دختر واقعا به خاطر تو شکنجه شده ؟
جیمین : اره ، فقط به خاطر اینکه من دوسش داشتم
پ.جیمین: خب الان حالش خوبه ؟
جیمین :فعلا خوبه ، از نظر جسمی ضعیف شده
م.جیمین: اون یه دختره میدونی از لحاظ روحی چقدر صدمه میبینه پسرم ؟
جیمین : میدونم مامان ، حتی منم حال خوبی ندارم چیزایی که من با چشمم دیدم غیرقابل توصیف بود
پ.جیمین : اگه دوستت نداشت پس تحمل نمیکرد
م.جیمین : درسته پسرم ، اون بخاطر تو از جونش گذشت پس ینی واقعا عاشقته
جیمین : میدونم ، منم عاشقشم ، هیچ وقت نمیخواستم اینطوری بشه (ناراحت)
پ.جیمین : اروم باش پسرم ، سعی کن از این به بعد کنارش باشی ما هم بهش کمک میکنیم از این مرحله هم رد میشه
اگه شرطای این پارت امشب برسه یه پارت بدون شرط میزارم ‼️‼️‼️‼️
شرط : 20like
م.جیمین: نکنه ازدواج کردی به ما نگفتی ؟
جیمین : نه اینطور نیست ، همراه نامزدم اومد اگه بشه میخواییم اینجا نامزد کنیم
م.جیمین : واقعا پسرم ، الان کجاست ؟
جیمین : حالش خوب نبود بردمش تو سوییت بالا یکم استراحت کنه
پ.جیمین: خب چطور باهاش اشنا شدی ؟
جیمین : داستانش طولانیه پدر اون اهل اینجا نیست
م.جیمین: خارجیه ؟
جیمین : اهل روسیه ست ، اون مامور سابق سازمان اطلاعات روسیه بوده ......
جیمین؛ کل داستانو برای پدر و مادرم تعریف کردم اینکه جطور دایانا رو پیدا کردم ، چه سختی های رو تحمل کردم ، چه چیزایی رو با چشمام دیدم با شنیدن حرفام انگار شوکه شده بودن هیچی نمیگفتن
پ.جیمین : باورم نمیشه جیمین
م.جیمین : ینی اون دختر واقعا به خاطر تو شکنجه شده ؟
جیمین : اره ، فقط به خاطر اینکه من دوسش داشتم
پ.جیمین: خب الان حالش خوبه ؟
جیمین :فعلا خوبه ، از نظر جسمی ضعیف شده
م.جیمین: اون یه دختره میدونی از لحاظ روحی چقدر صدمه میبینه پسرم ؟
جیمین : میدونم مامان ، حتی منم حال خوبی ندارم چیزایی که من با چشمم دیدم غیرقابل توصیف بود
پ.جیمین : اگه دوستت نداشت پس تحمل نمیکرد
م.جیمین : درسته پسرم ، اون بخاطر تو از جونش گذشت پس ینی واقعا عاشقته
جیمین : میدونم ، منم عاشقشم ، هیچ وقت نمیخواستم اینطوری بشه (ناراحت)
پ.جیمین : اروم باش پسرم ، سعی کن از این به بعد کنارش باشی ما هم بهش کمک میکنیم از این مرحله هم رد میشه
اگه شرطای این پارت امشب برسه یه پارت بدون شرط میزارم ‼️‼️‼️‼️
شرط : 20like
۴۸.۴k
۱۲ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.