دوران نوجوانی
ادامه پارت ۱
۱ ساعت بعد/موزه
_خیلی خب بچه ها ما شما رو به گروه های مختلفی تقسیم کردیم.هم گروهی ها باید تا قبل ساعت ۱۰ و نیم کل موزه رو بگردن و چیز هایی که فهمیدن رو به صورت گزارش به ما بدن. ۲ نفری که گزارششون بهتر بود صاحب آخرین استلاشون میشن.
و بعدش همه شروع کردن به پچ پچ کردن و این حرفا.
-خب بچه از همین الان وقتتون شروع میشه،بفرمایید.
همه به جاهای مختلف موزه پراکنده میشن.آنیا و دامیان اول به طرف قسمت گیاها میرن.
_خب آنیا فورجر،من گزارش رو برات میگم تو هم بنویس باشه؟
-اوکی.[چرا کار سختا رو میده به من!؟] دامیان شروع به گفتن گزارش میکنه و...
۲۰ دقیقه بعد/تموم کردن قسمت گیاها
از زبون دامیان:
در حال پایین رفتن از پله ها بودیم تا بریم به قسمت دایناسور ها که یدفعه آنیا پاش لیز خورد و نزدیک بود با مخ بخوره زمین که...
_حالت خوبه فورجر؟!
آنیا که لبو شده:آ..آره
به خودم میام،صورتامون نزدیک همه،جوری که میتونیم نفس های همو حس کنیم...یه چند دیقه با صورتای قرمز بهم زل زده بودیم...
۱ ساعت بعد/موزه
_خیلی خب بچه ها ما شما رو به گروه های مختلفی تقسیم کردیم.هم گروهی ها باید تا قبل ساعت ۱۰ و نیم کل موزه رو بگردن و چیز هایی که فهمیدن رو به صورت گزارش به ما بدن. ۲ نفری که گزارششون بهتر بود صاحب آخرین استلاشون میشن.
و بعدش همه شروع کردن به پچ پچ کردن و این حرفا.
-خب بچه از همین الان وقتتون شروع میشه،بفرمایید.
همه به جاهای مختلف موزه پراکنده میشن.آنیا و دامیان اول به طرف قسمت گیاها میرن.
_خب آنیا فورجر،من گزارش رو برات میگم تو هم بنویس باشه؟
-اوکی.[چرا کار سختا رو میده به من!؟] دامیان شروع به گفتن گزارش میکنه و...
۲۰ دقیقه بعد/تموم کردن قسمت گیاها
از زبون دامیان:
در حال پایین رفتن از پله ها بودیم تا بریم به قسمت دایناسور ها که یدفعه آنیا پاش لیز خورد و نزدیک بود با مخ بخوره زمین که...
_حالت خوبه فورجر؟!
آنیا که لبو شده:آ..آره
به خودم میام،صورتامون نزدیک همه،جوری که میتونیم نفس های همو حس کنیم...یه چند دیقه با صورتای قرمز بهم زل زده بودیم...
۲.۵k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.