رمان عشق سیاه و سفید...~part:43
(یه بغض سنگینی رو سینه ی ا/ت نشست ولی سعی کرد نشکنتش بعد پذیرایی کامل از مهمونا و کلی خسته شدن خودشو رسوند به اشپز خونه.... و اونجا بود که نشست روی صندلی دستشو گذاشت رومیز و سرشو گذاشت رو دستاش و اروم اشک میریخت با خودش میگفت:......)
(ا/ت: حالا فهمیدم کیونگ واقعامنو دوست نداره... ا... اون دختره رو دوست داره(گریه))
☆
☆
☆
(ا/ت داشت گریه میکرد.... از اونور هم داخل سالن اهنگ قطع شد و نوری رو کیونگ روشن شد و کیونگ اروم اومد پاینن از پله ها.... کیونگ خوشتیپ شده بود یه تیشرت مشکی از زیر کتش و یه کفش کلاسیک و موهاش مثل همیشه فره و ریخته رو پیشونیش همه روش خیره بودن دخترا تو گوش هم میگفتن:....)
یه دخترع: واییی کیونگ چقد جذاب شده...
دختره که کنارش وایستاده: اره همیشه جذاب بود ولی الان یچی دیگه شده به نظرت دوست دختر داره؟!
(کلی حرفو اینا کیونگ شروع میکنه به حرف زدن:..)
کیونگ: خیلی خیلی خوش اومدین... من خواستم شما اینجا جمع شید تا باهم یه پارتی بگیریم ولی بیشترین چیزی که خواستم براش پارتی و جشن بگیریم یه بانوی زیباست که الانم بین شما حضور داره....
کیونگ: لیسا لطفا بیا اینجا....
(لیسا همون دختره ای هستش ک اون و کیونگ همدیگرو بوسیدن....)
(همه دست میزنن براش و لیسا در کنار کسونک وایمیسته و کیونگ دستشو میبره تو کمر لیسا و کمرشو میگیره....)
(دخترا همش داشتن در این باره تو گوش هم پچ پچ میکردن..)
.. ★
.. ★
.. ★
(ا/ت: حالا فهمیدم کیونگ واقعامنو دوست نداره... ا... اون دختره رو دوست داره(گریه))
☆
☆
☆
(ا/ت داشت گریه میکرد.... از اونور هم داخل سالن اهنگ قطع شد و نوری رو کیونگ روشن شد و کیونگ اروم اومد پاینن از پله ها.... کیونگ خوشتیپ شده بود یه تیشرت مشکی از زیر کتش و یه کفش کلاسیک و موهاش مثل همیشه فره و ریخته رو پیشونیش همه روش خیره بودن دخترا تو گوش هم میگفتن:....)
یه دخترع: واییی کیونگ چقد جذاب شده...
دختره که کنارش وایستاده: اره همیشه جذاب بود ولی الان یچی دیگه شده به نظرت دوست دختر داره؟!
(کلی حرفو اینا کیونگ شروع میکنه به حرف زدن:..)
کیونگ: خیلی خیلی خوش اومدین... من خواستم شما اینجا جمع شید تا باهم یه پارتی بگیریم ولی بیشترین چیزی که خواستم براش پارتی و جشن بگیریم یه بانوی زیباست که الانم بین شما حضور داره....
کیونگ: لیسا لطفا بیا اینجا....
(لیسا همون دختره ای هستش ک اون و کیونگ همدیگرو بوسیدن....)
(همه دست میزنن براش و لیسا در کنار کسونک وایمیسته و کیونگ دستشو میبره تو کمر لیسا و کمرشو میگیره....)
(دخترا همش داشتن در این باره تو گوش هم پچ پچ میکردن..)
.. ★
.. ★
.. ★
۶.۸k
۰۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.