تکپارتی(درخواستی)p1
#تک_پارتی #تکپارتی
#درخواستی
#لینو
&وقتی پچتون برای اولین بار...
علامت ا.ت÷ علامت لینو=
÷واه لینووویاااا گرممه!
با شنیدن صدای کلافه بارت به خاطر گرمای هوا از اتاق کارش بیرون امد و با خنده به طرفت که رو مبل دراز کشیده بودی امد.
=میخوای کولرو روشن کنم؟
÷اهوم ولی میشه اولش..بستنی سفارش بدی؟؟
خندید و همینطور که به طرف کنترل کولر میرفت ادامه داد:البته بیبی،طعم کاراملی و کاکائو مگه نه؟
خندیده و با ذوق سرتو به جهت های بالا پایین هدایت دادی.
لینو اول کولرو به درجه مناسبی رسوند و بعد گوشیو برداشت و سفارشو دو بستنی رو داد.
=چیز دیگه ای لازم داری پرنسسم؟
÷نه عشقم برو به کارت برس:)
لینو بعد تحویل دادن لبخنده پر رنگ و پر از عشقش بهت به سمت اتاق کارش قدم برداشت...ولی چیزی نگذشت که با ناله ریز تو تو جاش چرخید و با نگرانی زیاد به طرفت امد کنارت پیش مبل زانو زد و با نگرانی که داشت زیادتر میشد لب زد!
=ا.ت..چی شد؟حالت بده؟جایت درد میکنه؟
مردت حرفشو با یکی درمیون و بدون فاصله دادن به حرف قبلیش به زبون آورد که باعث شد بخندیو دستتو وارد موهای لخت سیاهش کنی..
÷چیزی نشده عزیزم فقط..*دست دیگتو گداشتی رو شکمت*کوچولوم کمی داخل شیطونی میکنه.
با حرفت نفس عمیقی کشید و دستتو که توی موهاش بودو برداشت و بوسه عمیقی بهش زد..
=خدارو..
÷ای...لینووو*ذوق زده و با داد*
از ذوقت تعجب کردو گفت:دوباره چیشد؟بازم شلوغی میکنه؟؟
÷نهههه لقدددد لقددد زد!
با حرفت چهرشو از حالت تعجب برداشته و با ذوق به شکمت زل زد..
دستشو آروم رو شکمت گذاشت ولی ثانیه ای طول نکشید که ناامیدی جای ذوقشو پر کرد..
از تغیر حالت چهره یهویش خندت گرفته و گفتی:لینویاااا نا امید نشو شاید دوباره لقد بزنه..
=هه بازم تا موقعی که دستمو بذارم رو شکمت تمومش میکنه!
صورت درمونده و ناامید مردتو نوازش کرده و آروم گفتی:اینبار راضیش میکنم تمومش نکنه.
لینو با حرفت خندید و کنارت روی مبل دراز کشید و تورو تو بغلش پنهان کرد..
#درخواستی
#لینو
&وقتی پچتون برای اولین بار...
علامت ا.ت÷ علامت لینو=
÷واه لینووویاااا گرممه!
با شنیدن صدای کلافه بارت به خاطر گرمای هوا از اتاق کارش بیرون امد و با خنده به طرفت که رو مبل دراز کشیده بودی امد.
=میخوای کولرو روشن کنم؟
÷اهوم ولی میشه اولش..بستنی سفارش بدی؟؟
خندید و همینطور که به طرف کنترل کولر میرفت ادامه داد:البته بیبی،طعم کاراملی و کاکائو مگه نه؟
خندیده و با ذوق سرتو به جهت های بالا پایین هدایت دادی.
لینو اول کولرو به درجه مناسبی رسوند و بعد گوشیو برداشت و سفارشو دو بستنی رو داد.
=چیز دیگه ای لازم داری پرنسسم؟
÷نه عشقم برو به کارت برس:)
لینو بعد تحویل دادن لبخنده پر رنگ و پر از عشقش بهت به سمت اتاق کارش قدم برداشت...ولی چیزی نگذشت که با ناله ریز تو تو جاش چرخید و با نگرانی زیاد به طرفت امد کنارت پیش مبل زانو زد و با نگرانی که داشت زیادتر میشد لب زد!
=ا.ت..چی شد؟حالت بده؟جایت درد میکنه؟
مردت حرفشو با یکی درمیون و بدون فاصله دادن به حرف قبلیش به زبون آورد که باعث شد بخندیو دستتو وارد موهای لخت سیاهش کنی..
÷چیزی نشده عزیزم فقط..*دست دیگتو گداشتی رو شکمت*کوچولوم کمی داخل شیطونی میکنه.
با حرفت نفس عمیقی کشید و دستتو که توی موهاش بودو برداشت و بوسه عمیقی بهش زد..
=خدارو..
÷ای...لینووو*ذوق زده و با داد*
از ذوقت تعجب کردو گفت:دوباره چیشد؟بازم شلوغی میکنه؟؟
÷نهههه لقدددد لقددد زد!
با حرفت چهرشو از حالت تعجب برداشته و با ذوق به شکمت زل زد..
دستشو آروم رو شکمت گذاشت ولی ثانیه ای طول نکشید که ناامیدی جای ذوقشو پر کرد..
از تغیر حالت چهره یهویش خندت گرفته و گفتی:لینویاااا نا امید نشو شاید دوباره لقد بزنه..
=هه بازم تا موقعی که دستمو بذارم رو شکمت تمومش میکنه!
صورت درمونده و ناامید مردتو نوازش کرده و آروم گفتی:اینبار راضیش میکنم تمومش نکنه.
لینو با حرفت خندید و کنارت روی مبل دراز کشید و تورو تو بغلش پنهان کرد..
۱۹.۲k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.