مافیا جذااااب مغرور p:18
ا.ت : نههههه
یونا و رزی : خب بگو دیگه
ا.ت : جونگ کوک
یونا تو ذهنش : آههه خدا رو شکر این بهتره باید به ته بگم
رزی : دیونه شدی عاشق مافیا شدی
ا.ت : چیکار کنم خب
یونا : ولی من از ته فهمیدم که جونگ کوک الان دوست دختر داره
ا.ت : خب اونا هرزن و من ازتون کمک میخوام که چجوری بهش اعتراف کنم
یونا : تهیونگ زنگ زد من گفتم برم صحبت کنم باهاش
( فلش بک پیش مکالمه یونا و ته )
یونا : ته خبر خوب
ته : چی شده که اینقدر خوشحالی
یونا : ا.ت عاشق جونگ کوک شده ولی من گفتم که جونگ کوک دوست دختر داره که اول ناراحت شد بعد گفت اون هرزن فقط واسع زیر بود
ته : دمت گرم عشق خودمی که اینقدر باهوشی راستی الان میرسم خونه آماده باش بریم
یونا: باشه
( فلش بک پیش دخترا هر سه تا )
رزی : راستی با سوجون قرار داریم هنوز ندیده مون
ا.ت : کی هست منم میخوام ببینمش
رزی : امروزه ساعت ۶ عصر
یونا : منم میام
ا.ت : پس اوکیه
( فلش بک ساعت ۴ عصر )
یونا ویو : با رزی که همه چی رو میدونست هماهنگ کردم که اخر کاری که ا.ت رفت بگه نمیتونه بره و منم نرم که سوجون و ا.ت تنها شن رزی هم گفت باشه
ا.ت ویو :
ساعت چهار بود بلند شدم یه دوش ۱۰ مینی گرفتم و اومد یکم استراحت کردم که ساعت ۵ شد که رزی اومد اتاقم
رزی : لباس خوشگل بپوش اوکی
ا.ت : من همیشه خوشگل میپوشم
رزی : عزیزم معلومه که آره ولی از اون استایلای خاصت رو بپوش
ا.ت : اوکی
همینجوری که رزی گفت یه چیز شیک پوشیدم دارک بود بعد یه میکاپ کردم که دیدم ساعت ۵:۵۰ دقیقه هست که رزی گفت تو برو من بعد میام که گفتم باشه سوار ماشین خودم نشدم و یه تاکسی گرفتم رفتم رسیدم به پارکه که دیدم ساعت ۶:۰۵ دقیقه هست از ماشین پیاده شدم و حساب کردم و رفتم که سوجون دیدم بغلش کردم و پوسش کردم اون مث داداشمه اونم منو بغل کرد که گفت فقط خودمون دوتایی گفت چرا که گفت رزی زنگ زد که اون و یونا نمیان گفتم : اها که گفت : بیا بریم کیف کنیم و بیشتر آشنا شیم گفتم : باشه
(می خواستم پارت بعد رو اسمات کنم اونم کوک و ا.ت ولی گفتید طولانی پس دیگه پارت بعد اسمات نیست 😈🤣)
شرطا😈 : ۱۵ تا لایک یا ۴۵ تایی شیم (گفتم شرطا رو میبرم بالا)
بای 👻
یونا و رزی : خب بگو دیگه
ا.ت : جونگ کوک
یونا تو ذهنش : آههه خدا رو شکر این بهتره باید به ته بگم
رزی : دیونه شدی عاشق مافیا شدی
ا.ت : چیکار کنم خب
یونا : ولی من از ته فهمیدم که جونگ کوک الان دوست دختر داره
ا.ت : خب اونا هرزن و من ازتون کمک میخوام که چجوری بهش اعتراف کنم
یونا : تهیونگ زنگ زد من گفتم برم صحبت کنم باهاش
( فلش بک پیش مکالمه یونا و ته )
یونا : ته خبر خوب
ته : چی شده که اینقدر خوشحالی
یونا : ا.ت عاشق جونگ کوک شده ولی من گفتم که جونگ کوک دوست دختر داره که اول ناراحت شد بعد گفت اون هرزن فقط واسع زیر بود
ته : دمت گرم عشق خودمی که اینقدر باهوشی راستی الان میرسم خونه آماده باش بریم
یونا: باشه
( فلش بک پیش دخترا هر سه تا )
رزی : راستی با سوجون قرار داریم هنوز ندیده مون
ا.ت : کی هست منم میخوام ببینمش
رزی : امروزه ساعت ۶ عصر
یونا : منم میام
ا.ت : پس اوکیه
( فلش بک ساعت ۴ عصر )
یونا ویو : با رزی که همه چی رو میدونست هماهنگ کردم که اخر کاری که ا.ت رفت بگه نمیتونه بره و منم نرم که سوجون و ا.ت تنها شن رزی هم گفت باشه
ا.ت ویو :
ساعت چهار بود بلند شدم یه دوش ۱۰ مینی گرفتم و اومد یکم استراحت کردم که ساعت ۵ شد که رزی اومد اتاقم
رزی : لباس خوشگل بپوش اوکی
ا.ت : من همیشه خوشگل میپوشم
رزی : عزیزم معلومه که آره ولی از اون استایلای خاصت رو بپوش
ا.ت : اوکی
همینجوری که رزی گفت یه چیز شیک پوشیدم دارک بود بعد یه میکاپ کردم که دیدم ساعت ۵:۵۰ دقیقه هست که رزی گفت تو برو من بعد میام که گفتم باشه سوار ماشین خودم نشدم و یه تاکسی گرفتم رفتم رسیدم به پارکه که دیدم ساعت ۶:۰۵ دقیقه هست از ماشین پیاده شدم و حساب کردم و رفتم که سوجون دیدم بغلش کردم و پوسش کردم اون مث داداشمه اونم منو بغل کرد که گفت فقط خودمون دوتایی گفت چرا که گفت رزی زنگ زد که اون و یونا نمیان گفتم : اها که گفت : بیا بریم کیف کنیم و بیشتر آشنا شیم گفتم : باشه
(می خواستم پارت بعد رو اسمات کنم اونم کوک و ا.ت ولی گفتید طولانی پس دیگه پارت بعد اسمات نیست 😈🤣)
شرطا😈 : ۱۵ تا لایک یا ۴۵ تایی شیم (گفتم شرطا رو میبرم بالا)
بای 👻
۱۲.۸k
۰۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.