پارت ۴۲
تهیونگ:نه
ا/ت:چه غلطی خوردی
تهیونگ:همون که شنیدی
ا/ت:باشه از کاندوم استفاده نکردی،دیشب....توم خال...
(میزنه تو حرف ا/ت)
تهیونگ:چرا اونکارم کردم
ا/ت:میفهی چیکار کردی
تهیونگ:اره وقتی تو قرار زنم بشی چه فرقی میکنه که الان بچه دار بشیم یا بعد از عروسی
ا/ت:فکر کنم برای ازدواج با من باید من جواب بعله رو بدم،وای زیادی حرف میزنی یه تاکسی بگیر برام باید برم داروخانه بیبی چک بخرم
تهیونگ:لازم نکرده بشین صبحونتو بخور
ا/ت:یا منو با زبون خوش ببر یا یه جور دیگه وادارت میکنم
تهیونگ:خیلی دلم میخواد گزینه دوم رو انتخاب کنم ببینم چیکار میکنی
(ا/ت میرع سمت تهیونگ کراواتش رو میکشه که تهیونگ به سمتش خم میشه)
ا/ت:ببین منو یه دونه میزنمت از وسط نصف شی
(تهیونگ اولش به چشمای ا/ت نگاه میکنه اما بعدش نگاهش میره به سمت دو دکمه بالایی ا/ت که بازه،ا/ت رد نگاهشو دنبال میکنه سریع تهیونگ و ول میکنه شروع میکنه به بستن دکمه هاش)
ا/ت:مرتیکه منحرف به چی نگاه میکنی
تهیونگ:به تو
ا/ت:برو به خودت نگاه کن اصلا نخواستم لباس کجاس خودم میرم
تهیونگ:تا وقتی که قبولم کنی راه نداره از این خونه بری بیرون
ا/ت:اها یعنی داری منو زندانی میکنی
تهیونگ:اره
ا/ت:به چه حقی
تهیونگ:شاید به عنوان شوهرت
ا/ت:دارم دیونه میشم نه اصلا شدم اره شدم
تهیونگ:مشکلی ندارم من دیونتم دوست دارم
ا/ت:اما من دوست ندارم اونو چیکار کنیم
تهیونگ:با اونم مشکلی ندارم
ا/ت:نه نمیفهی تو لباسام کو
تهیونگ:لباسشویی
ا/ت:تا شب وایسم نه نمیتونم
تهیونگ:با اینم مشکلی ندارم
ا/ت:تو قرص مشکلی ندارم خوردی هر گوهی میخورم میگی مشکلی ندارم
تهیونگ:نه کلا با تو مشکلی ندارم
ا/ت:تو غلط میکنی باید داشته باشی
تهیونگ:چی،چی گفتی
ا/ت:نه نه منظورم اون نبود
تهیونگ:اره تو راست میگی
پرش زمانی
(صدای در زدن اتاق میادمیاد)
ا/ت:کیه
تهیونگ:منم
ا/ت:بیا تو
(تهیونگ در و باز میکنه میاد تو در اتاق پشت سرش میبنده)
ا/ت: خیلی خوشتیپ شدی
تهیونگ:مرسی توعم خیلی خوشگل شدی
ا/ت:ممنون اما خیلی استرس دارم
تهیونگ:چرا
ا/ت:معلومه چون دارم ازدواج میکنم
تهیونگ:اما منو تو که همدیگه رو میشناسیم
ا/ت:چه ربطی داره بالاخره بار اولمه که عروسی میکنم
تهیونگ: ببخشید پس میخواستی چند بار عروسی کنی
ا/ت:حالا من یه چیزی گفتم
(ا/ت برمیگرده برای اخرین بار خودشو تو اینه نگاه کنه و سر و وضعش رو یه بار دیگه چک کنه که دوتا دست دور کنرش حلقه میشه البته دست که دست نیست مثل طنابه،تو ایینه به چشمای ا/ت زل میزنه)
تهیونگ:میدونی استرست بی معنیه
ا/ت:اوهوم
تهیونگ:پس چرا استرس داری نمیدونم
(تهیونگ گردن ا/ت میبوسه میکنه)
تهیونگ:بهتر شدی
ا/ت:اره
تهیونگ:میدونی برای بدست اوردنت خیلی تلاش کردم اما این کوچولوعم حاصل تلاش منه
ا/ت:چه غلطی خوردی
تهیونگ:همون که شنیدی
ا/ت:باشه از کاندوم استفاده نکردی،دیشب....توم خال...
(میزنه تو حرف ا/ت)
تهیونگ:چرا اونکارم کردم
ا/ت:میفهی چیکار کردی
تهیونگ:اره وقتی تو قرار زنم بشی چه فرقی میکنه که الان بچه دار بشیم یا بعد از عروسی
ا/ت:فکر کنم برای ازدواج با من باید من جواب بعله رو بدم،وای زیادی حرف میزنی یه تاکسی بگیر برام باید برم داروخانه بیبی چک بخرم
تهیونگ:لازم نکرده بشین صبحونتو بخور
ا/ت:یا منو با زبون خوش ببر یا یه جور دیگه وادارت میکنم
تهیونگ:خیلی دلم میخواد گزینه دوم رو انتخاب کنم ببینم چیکار میکنی
(ا/ت میرع سمت تهیونگ کراواتش رو میکشه که تهیونگ به سمتش خم میشه)
ا/ت:ببین منو یه دونه میزنمت از وسط نصف شی
(تهیونگ اولش به چشمای ا/ت نگاه میکنه اما بعدش نگاهش میره به سمت دو دکمه بالایی ا/ت که بازه،ا/ت رد نگاهشو دنبال میکنه سریع تهیونگ و ول میکنه شروع میکنه به بستن دکمه هاش)
ا/ت:مرتیکه منحرف به چی نگاه میکنی
تهیونگ:به تو
ا/ت:برو به خودت نگاه کن اصلا نخواستم لباس کجاس خودم میرم
تهیونگ:تا وقتی که قبولم کنی راه نداره از این خونه بری بیرون
ا/ت:اها یعنی داری منو زندانی میکنی
تهیونگ:اره
ا/ت:به چه حقی
تهیونگ:شاید به عنوان شوهرت
ا/ت:دارم دیونه میشم نه اصلا شدم اره شدم
تهیونگ:مشکلی ندارم من دیونتم دوست دارم
ا/ت:اما من دوست ندارم اونو چیکار کنیم
تهیونگ:با اونم مشکلی ندارم
ا/ت:نه نمیفهی تو لباسام کو
تهیونگ:لباسشویی
ا/ت:تا شب وایسم نه نمیتونم
تهیونگ:با اینم مشکلی ندارم
ا/ت:تو قرص مشکلی ندارم خوردی هر گوهی میخورم میگی مشکلی ندارم
تهیونگ:نه کلا با تو مشکلی ندارم
ا/ت:تو غلط میکنی باید داشته باشی
تهیونگ:چی،چی گفتی
ا/ت:نه نه منظورم اون نبود
تهیونگ:اره تو راست میگی
پرش زمانی
(صدای در زدن اتاق میادمیاد)
ا/ت:کیه
تهیونگ:منم
ا/ت:بیا تو
(تهیونگ در و باز میکنه میاد تو در اتاق پشت سرش میبنده)
ا/ت: خیلی خوشتیپ شدی
تهیونگ:مرسی توعم خیلی خوشگل شدی
ا/ت:ممنون اما خیلی استرس دارم
تهیونگ:چرا
ا/ت:معلومه چون دارم ازدواج میکنم
تهیونگ:اما منو تو که همدیگه رو میشناسیم
ا/ت:چه ربطی داره بالاخره بار اولمه که عروسی میکنم
تهیونگ: ببخشید پس میخواستی چند بار عروسی کنی
ا/ت:حالا من یه چیزی گفتم
(ا/ت برمیگرده برای اخرین بار خودشو تو اینه نگاه کنه و سر و وضعش رو یه بار دیگه چک کنه که دوتا دست دور کنرش حلقه میشه البته دست که دست نیست مثل طنابه،تو ایینه به چشمای ا/ت زل میزنه)
تهیونگ:میدونی استرست بی معنیه
ا/ت:اوهوم
تهیونگ:پس چرا استرس داری نمیدونم
(تهیونگ گردن ا/ت میبوسه میکنه)
تهیونگ:بهتر شدی
ا/ت:اره
تهیونگ:میدونی برای بدست اوردنت خیلی تلاش کردم اما این کوچولوعم حاصل تلاش منه
۱۱۸.۰k
۱۴ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.