.
وقتی از بچش مراقبت می کنی و .......
When you take care of the baby.....
پارت(۳) ویو ات :
صبح شد
استرس تمام وجودمو گرفته بود فقط با این کار دستمزد خوبی بهم میدادن
به شرکت رفتم
در و باز کردم وایسادم تا اسانسور بالا بیاد
در اسانسور باز شد
همه به داخلش رفتیم جوری که توی بغل هم افتاده بودیم در دوباره باز شد و رییس کیم اومد داخل
همه به هم فشرده شدن تا جای بیشتری براش باز بشه که حس کردم یکی به پشتم دست میزنه به پشتم برگشتم که یکی از کارکنای مرد بهم دست میزد
ویو نامجون:
توی اسانسور بودیم
به دوروبرم نگاه کردم
ات هم پشت من بود
دیدم داره هی اینور و اونور میره به پایین نگاه کردم یکی از کارکنا به پشت ات دست میزد
عصبی شدم
از دست ات گرفتم و به سمت خودم کشیدمش
نامجون:چطور جرعت کردی بهش دست بزنی مگه اینجا باره؟ همین الان اخراجت می کنم
#: رییس لطفا اشتباه کردم اخراجم نکنید
رو مو برگردوندم سمت ات
نامجون :دنبالم بیا کارت دارم ویو ات :
خدارو شکر رییس کیم نزاشت بهم دست بزنه
به سمت اتاقش رفتیم
نامجون :هرکس اومد نزار بیاد داخل فهمیدی
منشی با تعجب به من نگاه میکرد
نامجون: خانم چی فهمیدید چی گفتم !!
منشی: بله اقا فهمیدم
به اتاقش رفتیم
تا حالا اتاقش نرفته بودم چون هیچکس رو به اتاقش نمیزاشت بیاد حالا چرا من و اینجا اورده نکنه می خواد بهم تجاوز کنه نه اینکارو نمی کنه اگه بکنه چی!!
نامجون:پوووف صدای تفکراتت خیلی بلنده ات
ات :خانم ات
نامجون: چی ؟!!
ات: خانم ات بهم بگید راحتترم
بهم نزدیک و نزدیک تر شد
نامجون: ولی فکر نکنم دیگه بعد ازدواجمون خانم ات خوب باشه صدات کنم
ات:بله چی ؟؟!!!
نامجون:یعنی قراره ما با هم ازدواج کنیم
ات: ..................
عضو پیج قشنگمون نمیشی؟!😎🤧
When you take care of the baby.....
پارت(۳) ویو ات :
صبح شد
استرس تمام وجودمو گرفته بود فقط با این کار دستمزد خوبی بهم میدادن
به شرکت رفتم
در و باز کردم وایسادم تا اسانسور بالا بیاد
در اسانسور باز شد
همه به داخلش رفتیم جوری که توی بغل هم افتاده بودیم در دوباره باز شد و رییس کیم اومد داخل
همه به هم فشرده شدن تا جای بیشتری براش باز بشه که حس کردم یکی به پشتم دست میزنه به پشتم برگشتم که یکی از کارکنای مرد بهم دست میزد
ویو نامجون:
توی اسانسور بودیم
به دوروبرم نگاه کردم
ات هم پشت من بود
دیدم داره هی اینور و اونور میره به پایین نگاه کردم یکی از کارکنا به پشت ات دست میزد
عصبی شدم
از دست ات گرفتم و به سمت خودم کشیدمش
نامجون:چطور جرعت کردی بهش دست بزنی مگه اینجا باره؟ همین الان اخراجت می کنم
#: رییس لطفا اشتباه کردم اخراجم نکنید
رو مو برگردوندم سمت ات
نامجون :دنبالم بیا کارت دارم ویو ات :
خدارو شکر رییس کیم نزاشت بهم دست بزنه
به سمت اتاقش رفتیم
نامجون :هرکس اومد نزار بیاد داخل فهمیدی
منشی با تعجب به من نگاه میکرد
نامجون: خانم چی فهمیدید چی گفتم !!
منشی: بله اقا فهمیدم
به اتاقش رفتیم
تا حالا اتاقش نرفته بودم چون هیچکس رو به اتاقش نمیزاشت بیاد حالا چرا من و اینجا اورده نکنه می خواد بهم تجاوز کنه نه اینکارو نمی کنه اگه بکنه چی!!
نامجون:پوووف صدای تفکراتت خیلی بلنده ات
ات :خانم ات
نامجون: چی ؟!!
ات: خانم ات بهم بگید راحتترم
بهم نزدیک و نزدیک تر شد
نامجون: ولی فکر نکنم دیگه بعد ازدواجمون خانم ات خوب باشه صدات کنم
ات:بله چی ؟؟!!!
نامجون:یعنی قراره ما با هم ازدواج کنیم
ات: ..................
عضو پیج قشنگمون نمیشی؟!😎🤧
۱۰.۵k
۰۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.