my heart
part¹⁶
جیمین:تنها مافیا شهری چو لارا "در حال خواندن"
جینا: رطبه اول جهانی جئون جونگکوک و رطبه دوم جهانی جانگ ات بیاین بالا
دوهی:ات کجا رفت
لارا:ای سرم
ات:بم اذیت نکن خندم میگیرم"خنده"
بم:هاپ هاپ"صورت اتو لیس میزنه"
جینا:جانگ اتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
ات:بم بیا بریم
لارا:تو همونی نیستی که ...ای سرم.....منو زد
ات:خودمم میخوای دیگه بکشمت "ترس-سرد"
اجوما:دوهی جینا یونا ریجین سومی هه می اتو ببرین بالا
ات:لازم نیست اجوما خودم حواسم هست
لارا:باتوعم"میره نزدیک ات"
ات:از من دور شو "داد-سرد"
هوپی:ات چت شد نکنه نکنه"به یاد ترس ات افتاد"
لارا:دهنتو ببند"میره سیلی بزنه بهش"
سومی:کوک نباید میگفتی بیاد پایین
کوک:به من چه اصلا چش هست
ات:از من دور شین من هیچیم نیست فقط از شماها میترسم"ترس"
یه یارو:که اینطور "میره نزدیک ات"
ات:من گفتم میترسم چرا داری میای جلو"ترس"
کوک:چو مارا خواهر چو لارا سرجات وایسا
مارا:نمیتونم"پوزخند"
کوک:ات بیا اینجا"دستشو گرفت"
لارا:اوپا چرا دست این زنه رو گرفتی
دوهی:چون جانگ ات زن جئون جونگکوک هست "عصبی"
اجوما:ات بیا بریم
ات:من میترسم اجوما هق نمیخوام بیام هق اینا دوباره هق میان"گریه"
کوک:مهمونی تمومه گمشین بیرون"سرد"
"همه رفتن"
کوک:ازادی الان هیچکس نیست حتی خانوادت
ات:اجوما من شیرتوتفرنگی میخوام"کیوت"
اجوما:بیا و بعدش برو دمپایی هاتو پا کن سرما میخوری
ات:باشه"خنده"
کوک:اصلا تو چرا وسط مهمونی لارا رو زدی
ات:اون به خانوادم توهین کرده
کوک:چی گفت
ات:اون گفت میخواد با پدر من ازدواج کنه و این یعنی توهین به خانواده جانگ"در حال خوردن"
کوک:زر مفت نزن بچه تو اجازه نداشتی پرتش کنی زمین"داد"
ات:من پرتش نکردم زمین"تعجب"
کوک:اون راست میگه تو یه هرزه ای که گناهتو قبول نمیکنی
ات:میخوای برو باهاش ازدواج کن مارو فکر کن گفتیم اگر باهات مهربونه باشیم باهاشون مهربونی
کوک:اگر میتونستم حتما اینکارو میکردم
ات:حالا هم میتونی برم ازدواج کن کسی جلو دارت نیست
کوک:اصلا ولش کن اجوما منو برای شام صدا نکن میرم تو اتاق کارم
ویو کوک
بعد از دعوا با اون دختر رفتم تو اتاق کارم نشستم یکم کارای فردا رو کردم و باید کارای باند هم انجام میدادم که خداروشکر تمام شد همینجوری داشتم کار میکردم که خوابم برد صبح که از خواب بلند شدم با صورت یکی مواجه شدم
کوک:هان چته
ات:نه بگیر بخواب لالایی لالایی "کیوت"
کوک:چرا اومدی تو اتاق کار من "خوابالود"
ات:اومدم بگم حالا که نمیزاری موهامو کوتاه کنم خودت باید موهامو شونه کنی
کوک:باشه"سرد"
ات:یه سوال فنی چرا نمیزاری موهامو کوتاه کنم"خنده"
کوک:چون دختر باید موهاش بلند باشه
ات:ولی خیلیا مثل دوهی موهاشون کوتاه هست
کوک:اون به شوهر ایندش ربط داره ......
جیمین:تنها مافیا شهری چو لارا "در حال خواندن"
جینا: رطبه اول جهانی جئون جونگکوک و رطبه دوم جهانی جانگ ات بیاین بالا
دوهی:ات کجا رفت
لارا:ای سرم
ات:بم اذیت نکن خندم میگیرم"خنده"
بم:هاپ هاپ"صورت اتو لیس میزنه"
جینا:جانگ اتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
ات:بم بیا بریم
لارا:تو همونی نیستی که ...ای سرم.....منو زد
ات:خودمم میخوای دیگه بکشمت "ترس-سرد"
اجوما:دوهی جینا یونا ریجین سومی هه می اتو ببرین بالا
ات:لازم نیست اجوما خودم حواسم هست
لارا:باتوعم"میره نزدیک ات"
ات:از من دور شو "داد-سرد"
هوپی:ات چت شد نکنه نکنه"به یاد ترس ات افتاد"
لارا:دهنتو ببند"میره سیلی بزنه بهش"
سومی:کوک نباید میگفتی بیاد پایین
کوک:به من چه اصلا چش هست
ات:از من دور شین من هیچیم نیست فقط از شماها میترسم"ترس"
یه یارو:که اینطور "میره نزدیک ات"
ات:من گفتم میترسم چرا داری میای جلو"ترس"
کوک:چو مارا خواهر چو لارا سرجات وایسا
مارا:نمیتونم"پوزخند"
کوک:ات بیا اینجا"دستشو گرفت"
لارا:اوپا چرا دست این زنه رو گرفتی
دوهی:چون جانگ ات زن جئون جونگکوک هست "عصبی"
اجوما:ات بیا بریم
ات:من میترسم اجوما هق نمیخوام بیام هق اینا دوباره هق میان"گریه"
کوک:مهمونی تمومه گمشین بیرون"سرد"
"همه رفتن"
کوک:ازادی الان هیچکس نیست حتی خانوادت
ات:اجوما من شیرتوتفرنگی میخوام"کیوت"
اجوما:بیا و بعدش برو دمپایی هاتو پا کن سرما میخوری
ات:باشه"خنده"
کوک:اصلا تو چرا وسط مهمونی لارا رو زدی
ات:اون به خانوادم توهین کرده
کوک:چی گفت
ات:اون گفت میخواد با پدر من ازدواج کنه و این یعنی توهین به خانواده جانگ"در حال خوردن"
کوک:زر مفت نزن بچه تو اجازه نداشتی پرتش کنی زمین"داد"
ات:من پرتش نکردم زمین"تعجب"
کوک:اون راست میگه تو یه هرزه ای که گناهتو قبول نمیکنی
ات:میخوای برو باهاش ازدواج کن مارو فکر کن گفتیم اگر باهات مهربونه باشیم باهاشون مهربونی
کوک:اگر میتونستم حتما اینکارو میکردم
ات:حالا هم میتونی برم ازدواج کن کسی جلو دارت نیست
کوک:اصلا ولش کن اجوما منو برای شام صدا نکن میرم تو اتاق کارم
ویو کوک
بعد از دعوا با اون دختر رفتم تو اتاق کارم نشستم یکم کارای فردا رو کردم و باید کارای باند هم انجام میدادم که خداروشکر تمام شد همینجوری داشتم کار میکردم که خوابم برد صبح که از خواب بلند شدم با صورت یکی مواجه شدم
کوک:هان چته
ات:نه بگیر بخواب لالایی لالایی "کیوت"
کوک:چرا اومدی تو اتاق کار من "خوابالود"
ات:اومدم بگم حالا که نمیزاری موهامو کوتاه کنم خودت باید موهامو شونه کنی
کوک:باشه"سرد"
ات:یه سوال فنی چرا نمیزاری موهامو کوتاه کنم"خنده"
کوک:چون دختر باید موهاش بلند باشه
ات:ولی خیلیا مثل دوهی موهاشون کوتاه هست
کوک:اون به شوهر ایندش ربط داره ......
۳.۸k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.