درخواستی
#درخواستی
*ویو سونگمین: حوصله ام سر رفته بود ، پس تصمیم گرفتم یکم بروانی درست کنم که لینو پیام داد*
(چت لینو و سونگمین)
لینو:نمیخای درو باز کنی
*سونگمین با تعجب میره درو باز میکنه*
لینو:پخخخخ..(وقتی در باز میشه یهو میاد تو)
سونگمین :یااااااا حضرت بنگچان..تو اینجا چیکار میکنی؟
لینو: اومدم تورو ببینم
سونگمین:تو مگه از این کارا هم بلدی؟
لینو:یاااا.... خدایا ببین اومدم دوست پسرم رو ببینم چطور باهام رفتار میکنه😪
سونگمین: خب حالا
لینو: داشتی چیکار میکردی؟
سونگمین: میخواستم شیرینی درست کنم
لینو: خوبه ، پس بریم کیک توت فرنگی درست کنیم
سونگمین : نه بیا بروانی درست کنیم
لینو: نه کیک توت فرنگی
سونگمین: میگم بروانیی ( با صدای کمی بلند )
لینو: منم میگم کیک توت فرنگی ( با صدایی بلند تر از سونگمین)
سونگمین: کیک توت فرنگی میخوای؟
لینو: آره...
سونگمین: باشه پس خودت درست کن و بخور من میرم پیش فلیکس هیونگ تا ازش بروانی بگیرم
لینو :😐
سونگمین: چیه؟......چرا اینجوری نگام میکنی؟
لینو الان قهر کردی؟
سونگمین: چیزی نگفت و به راهش ادامه داد تا از خونه خارج بشه که لینو دستش و گرفت و به سمت خودش کشید
لینو: خیلی خوب باشه بابا بروانی درست میکنیم ، فقط تو قهر نکن
سونگمین: هوراااا ( تو ذهنش: الان دیگه فهمیدم چطوری راضیش کنم کارایی که میخوام رو انجام بده ، خنده شیطانی )
ببخشید که دیر شد و همچنین بد😔
*ویو سونگمین: حوصله ام سر رفته بود ، پس تصمیم گرفتم یکم بروانی درست کنم که لینو پیام داد*
(چت لینو و سونگمین)
لینو:نمیخای درو باز کنی
*سونگمین با تعجب میره درو باز میکنه*
لینو:پخخخخ..(وقتی در باز میشه یهو میاد تو)
سونگمین :یااااااا حضرت بنگچان..تو اینجا چیکار میکنی؟
لینو: اومدم تورو ببینم
سونگمین:تو مگه از این کارا هم بلدی؟
لینو:یاااا.... خدایا ببین اومدم دوست پسرم رو ببینم چطور باهام رفتار میکنه😪
سونگمین: خب حالا
لینو: داشتی چیکار میکردی؟
سونگمین: میخواستم شیرینی درست کنم
لینو: خوبه ، پس بریم کیک توت فرنگی درست کنیم
سونگمین : نه بیا بروانی درست کنیم
لینو: نه کیک توت فرنگی
سونگمین: میگم بروانیی ( با صدای کمی بلند )
لینو: منم میگم کیک توت فرنگی ( با صدایی بلند تر از سونگمین)
سونگمین: کیک توت فرنگی میخوای؟
لینو: آره...
سونگمین: باشه پس خودت درست کن و بخور من میرم پیش فلیکس هیونگ تا ازش بروانی بگیرم
لینو :😐
سونگمین: چیه؟......چرا اینجوری نگام میکنی؟
لینو الان قهر کردی؟
سونگمین: چیزی نگفت و به راهش ادامه داد تا از خونه خارج بشه که لینو دستش و گرفت و به سمت خودش کشید
لینو: خیلی خوب باشه بابا بروانی درست میکنیم ، فقط تو قهر نکن
سونگمین: هوراااا ( تو ذهنش: الان دیگه فهمیدم چطوری راضیش کنم کارایی که میخوام رو انجام بده ، خنده شیطانی )
ببخشید که دیر شد و همچنین بد😔
۵.۹k
۱۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.