mafia part 1
It's hard to be a mafia...
ریوجین : رئیس باند مافیا ، همه در حسرت زیبایی و موفقیت اون بودن انا اونها نمی دونستن یه دختر ۲۰ ساله چه گذشته تلخ و مرگباری رو پشت سر گذشته
/فلش بک به ۱۰ سال پیش/
در حال بازی با پدر و مادرم بودم که ناگهان در خونه با لگد پای یه نفر باز شد ، پدرم به مادرم گفت شما برید قایم شید ، منو مادرم داخل کمد اتاق من شدیم ، یه نفر که تماما لباس سیاه پوشیده بود پدرم رو که صورتش تماما غرق خون بود رو آورد اتاق من و گفت ، بیاید بیرووووننن ( با داد ) مادرم که ترسیده بود بلایی سر پدرم بیارن رفت بیرون .
وقتی که مادرم رفت بیرون اون مرد سیاه پوش پدرم و مادرم رو از یقه گرفت و برد.
از اون روز به بعد من دیگه پدر و مادرم رو ندیدم ، حتی نمیدونم زندن یا مردن .
من رفتم پیش عموم و زن عموم زندگی کردم . زن عموم مثل مادر سیندرلا باهام رفتار میکرد فقط عموم بود که دنبال کارای پدر و مادرم بود که ببینند کجان ولی این ها تنها یه دلیل داشت ، اونم این بود که دولت دیه پدر و مادرم رو داد و عموم پول رو گرفت و منو گذاشت خونه ی خودمون و من تنها ۱۰ سال بزرگ شدم.
تا اینکه خودم در ۱۳ سالگی شروع کردم به یادگیری تکواندو ، جودو و دفاع شخصی در خانه تا اینکه توی ۱۸ سالگی وارد باند مافیا شدم و ۲۰ سالگی رئیس بزرگترین باند مافیای کشور شدم .
/فلش بک به زمان حال/
-هییی فلیکس چیشد پرونده ای که ازت خواستم ؟؟
فلیکس : بله خانم ، آمادس
-ببینم ، در همین حین که داشتم برگه رو میخوندم و سعی در پیدا کردن پدر و مادرم داشتم یکی از بادیگارد ها وارد شد و گفت خانم یه مشکل اضطراری داریم ، از صندلی پشت میز اتاقم بلند شدم و در همین حال که می رفتم پایین با صحنه ای مواجه شدم که .....
ریوجین : رئیس باند مافیا ، همه در حسرت زیبایی و موفقیت اون بودن انا اونها نمی دونستن یه دختر ۲۰ ساله چه گذشته تلخ و مرگباری رو پشت سر گذشته
/فلش بک به ۱۰ سال پیش/
در حال بازی با پدر و مادرم بودم که ناگهان در خونه با لگد پای یه نفر باز شد ، پدرم به مادرم گفت شما برید قایم شید ، منو مادرم داخل کمد اتاق من شدیم ، یه نفر که تماما لباس سیاه پوشیده بود پدرم رو که صورتش تماما غرق خون بود رو آورد اتاق من و گفت ، بیاید بیرووووننن ( با داد ) مادرم که ترسیده بود بلایی سر پدرم بیارن رفت بیرون .
وقتی که مادرم رفت بیرون اون مرد سیاه پوش پدرم و مادرم رو از یقه گرفت و برد.
از اون روز به بعد من دیگه پدر و مادرم رو ندیدم ، حتی نمیدونم زندن یا مردن .
من رفتم پیش عموم و زن عموم زندگی کردم . زن عموم مثل مادر سیندرلا باهام رفتار میکرد فقط عموم بود که دنبال کارای پدر و مادرم بود که ببینند کجان ولی این ها تنها یه دلیل داشت ، اونم این بود که دولت دیه پدر و مادرم رو داد و عموم پول رو گرفت و منو گذاشت خونه ی خودمون و من تنها ۱۰ سال بزرگ شدم.
تا اینکه خودم در ۱۳ سالگی شروع کردم به یادگیری تکواندو ، جودو و دفاع شخصی در خانه تا اینکه توی ۱۸ سالگی وارد باند مافیا شدم و ۲۰ سالگی رئیس بزرگترین باند مافیای کشور شدم .
/فلش بک به زمان حال/
-هییی فلیکس چیشد پرونده ای که ازت خواستم ؟؟
فلیکس : بله خانم ، آمادس
-ببینم ، در همین حین که داشتم برگه رو میخوندم و سعی در پیدا کردن پدر و مادرم داشتم یکی از بادیگارد ها وارد شد و گفت خانم یه مشکل اضطراری داریم ، از صندلی پشت میز اتاقم بلند شدم و در همین حال که می رفتم پایین با صحنه ای مواجه شدم که .....
۳.۵k
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.