سناریو
ازدواج اجباری
پارت 7
جونگ کوک: امشب اگه شیفت بمونی دیوانه هستی
ا. ت: نه بابا😁
جونگ کوک: قیافت یه چی دیگه میگه
ا. ت : قیافم زیادی چیزی میگه
جونگ کوک: 😂
رفتم داخل حوزه ی که بچه ها
ا. ت: سلام. خوبید( با انرژی میگفتم تا یه وقت استرس نگیرن)
بچهها: مرسی
ا. ت: استرس که ندارید😑🧐
بچهها: داریم
ا. ت: اون استرس کوچولو طبیعیه
همه چی عالی پیش میره، تمرین کردید
بچهها: آره
پرش زمانی به ساعت2 باذوق برگشتم خونه
جونگ کوک: سلام، چرا انقد ذوق داری
ا. ت: سلام، بچه ها گل کاشتن همه قبول شدن
وبهترین کنفرانس هارو داشتن
وایییییییی
بالا و پایین پریدم
جونگ کوک: عالیه 😁
رفتم لباسمو عوض کردم استیک درست کردم
خوردیم اماده شدم برم پیاده روی بعد باشگاه
و استخر
جونگ کوک: کجا میری
ا. ت: پیاده روی و باشگاه و استخر
جونگ کوک: منم باهات میام
ا. ت : اوکی زود بپوش بریم
پارت 7
جونگ کوک: امشب اگه شیفت بمونی دیوانه هستی
ا. ت: نه بابا😁
جونگ کوک: قیافت یه چی دیگه میگه
ا. ت : قیافم زیادی چیزی میگه
جونگ کوک: 😂
رفتم داخل حوزه ی که بچه ها
ا. ت: سلام. خوبید( با انرژی میگفتم تا یه وقت استرس نگیرن)
بچهها: مرسی
ا. ت: استرس که ندارید😑🧐
بچهها: داریم
ا. ت: اون استرس کوچولو طبیعیه
همه چی عالی پیش میره، تمرین کردید
بچهها: آره
پرش زمانی به ساعت2 باذوق برگشتم خونه
جونگ کوک: سلام، چرا انقد ذوق داری
ا. ت: سلام، بچه ها گل کاشتن همه قبول شدن
وبهترین کنفرانس هارو داشتن
وایییییییی
بالا و پایین پریدم
جونگ کوک: عالیه 😁
رفتم لباسمو عوض کردم استیک درست کردم
خوردیم اماده شدم برم پیاده روی بعد باشگاه
و استخر
جونگ کوک: کجا میری
ا. ت: پیاده روی و باشگاه و استخر
جونگ کوک: منم باهات میام
ا. ت : اوکی زود بپوش بریم
۱۱.۷k
۰۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.