fake
پرش زمانی به چند روز بعد
ا/ت ویو
امروز باید برای اون مراسمی که بهتون گفتم به سئول بریم خیلی منتظر دیدن مافیاهای قدرتمندم البته تنها دختر اونجا منم و خب این موضوع کارم و سخت تر میکنه رفتم حموم و اومدم بیرون موهامو خشک کردم و حالت دادم آرایش ملایمی کردم و لباسمو پوشیدم لباسم لباس بازی نبود یعنی باز بود اما نه خیلی آماده شدم عطرمو که یه عطر خنک و شیرین بود زدم و رفتم سراغ چمدونم درحال جمع کردن چمدونم بودم که بابا اومد گفت
پ.ا:ا/ت کارات تموم شد؟ دیرمون میشه ها
ا/ت:آره بابایی بزار زیپ چمدونم و ببندم میام
پ.ا:باشه گلم زود بیا
ا/ت:چشم شما برو منم میام
راوی
ا/ت چمدونشو بست و رفت سوار ماشین شد تا به سمت فرودگاه برن به فرودگاه که رسیدن سوار هواپیما شدن و راهی سئول شدن وقتی به سئول رسیدن به سمت محل مراسم که یه هتل بود مخصوص مافیا ها رفتن داخل و ........
ا/ت ویو
همین که وارد شدم نگاه سنگین مردارو رو خودم حس کردم ولی بهشون اهمیتی ندادم بابام داشت میرفت یه سمتی منم باهاش رفتم و ..........
ا/ت ویو
امروز باید برای اون مراسمی که بهتون گفتم به سئول بریم خیلی منتظر دیدن مافیاهای قدرتمندم البته تنها دختر اونجا منم و خب این موضوع کارم و سخت تر میکنه رفتم حموم و اومدم بیرون موهامو خشک کردم و حالت دادم آرایش ملایمی کردم و لباسمو پوشیدم لباسم لباس بازی نبود یعنی باز بود اما نه خیلی آماده شدم عطرمو که یه عطر خنک و شیرین بود زدم و رفتم سراغ چمدونم درحال جمع کردن چمدونم بودم که بابا اومد گفت
پ.ا:ا/ت کارات تموم شد؟ دیرمون میشه ها
ا/ت:آره بابایی بزار زیپ چمدونم و ببندم میام
پ.ا:باشه گلم زود بیا
ا/ت:چشم شما برو منم میام
راوی
ا/ت چمدونشو بست و رفت سوار ماشین شد تا به سمت فرودگاه برن به فرودگاه که رسیدن سوار هواپیما شدن و راهی سئول شدن وقتی به سئول رسیدن به سمت محل مراسم که یه هتل بود مخصوص مافیا ها رفتن داخل و ........
ا/ت ویو
همین که وارد شدم نگاه سنگین مردارو رو خودم حس کردم ولی بهشون اهمیتی ندادم بابام داشت میرفت یه سمتی منم باهاش رفتم و ..........
۱۰.۹k
۳۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.