خاطرات بعد مرگ او(پارت:۲)
خاطرات بعد مرگ او
پارت:۲
باورم نمیشد اون خودش بود؟
خب چشام یهویی رفتن و وقتی بیدار شدم متوجه شدم که از هوش رفته بودم بالا سرم مدیر پارتی رو دیدم نمیدونستم چی کارکنم یهویی از دهنم پرید و گفتم اسمت چیه؟گفت چوهان من گفتم تو قبلا دوستی به نام جونگ کوک نداشتی گفت نه گفتم مطعمنی؟گفت آره گفتم میتونم شمارو چوهان صدا بزنم یهویی گفت حتما من اون لحظه احساس عجیبی داشتم که نمیتونستم توصیف کنم...
سریعا رفتم خونه و تمام شب رو با افکارات عجیب طی کردم ساعت ۲ شب تازه به خواب رفتم و ساعت ۵ بعدظهر بیدار شدم احساس میکردم خیلی گشنمه رفتم و از یخچال یکم پلو و یکم کیمچی و دوکبوکی و نودل برداشتم درسته زیاد غذای خاصی نبود ولی من تا حالا بعد رفتن چوهان همچین غذای نخوردم....و الان واقعا خودم تعجب کردم که اینقد گشنمه....احساسم این بود که من فکر میکردم چوهان برگشته ولی این غیر ممکن بود....بعدشم جلوی من دفنش کردن...شروع کردم به خوردن صبحونه و بعدش با خودم گفتم که بهتره چیزای بیشتر درباره ی این چوهان جدید بشنوم خبر داشتم که نامجون چون این چوهان جدید دوست خواهرش میشه اونو خوب میشناسه....رفتم و بهش همه چی رو گفتم اعضا هم اونجا بودن....همه گفتن ماهم میدونیم و همه در مورد اطلاعاتشون در مورد چوهان جدید به حد کافی بهم گفتن....حالا دیگه میدونستم چیکار کنم...گفتم که بگم ازت خوشم میاد و باهم کلی خاطره داشته باشیم و اینطوری دیگه نمیتونه چیزی ازم قایم کنه....راستش این دختر هیچ چیزش با اون موهان قدیمی و دوست داشتنی که من میشناختم فرق و تفاوتی نداشت....ولی من خوب میدونستم این یه دروغه حتی اگه چوهان نباشه ولی اینکه من رو تا الان ندیده برای عجیبه و بنظر مشکوکه...
خب نقشمو کشیدم و با همون لباسو قیافه یه راست رفتم دم در پارتی بسته بود ولی مطمئن بودم که چند دقیقه دیگه باز میشه همون جا نشستم.....بعد مدتی مردی که نسبتا جوان بود اومد و با صورتی خنده رو به من نگاه کرد و گفت چرا مردی با این قیافه باید اینجا بشینه...من حدس میزنم حتما توی پارتی کار داری مگر نه؟وگرنه مردی اینقدر زیبا توی این محله داغون کار دیگه ای نداره رو بهش گفتم بله با خانم کیم چوهان کار دارم...رو بهم گفت با اون کار داری؟گفتم آره گفت اون یه زنه ترسناکه از کجا میشناسیش فقط یه عده آدما میشناسنش
رو بهش گفتم کیا؟کسایی که خبر های خصوصی رو به کسی خبر نمیدن تا اومدم بپرسم چه خبر هایی؟اون اومد چوهان دوباره دیدمت دلم یهویی ریخت دلم میخواست بغلش کنم ولی من باهاش نسبتی نداشتم
شرطتش:۱۰ لایک(همین پستم)🍭🧚♀️
بای بای🍭🍭
#Taekook #Vkook #Kookmin #Jhope #Jimin #bt21 #BT21
#Vmin #Namjin #Hopmin #BTS #ARMY #Jin #Namjoon #Shuga #Taehyung #Jk #Lyrics #JK #BTS #ARMY #JIN #SUGA #JHOPE #JIMIN #V #TAEHYUNG #BTS #ARMY #بیلی_ایلیش #SUGA #JHOPE #JIMIN #V #TAEHYUNG #JOUNGKKOOK
#KOOK #KPOP #KDRAMA #enfp #istj #istp #isfp #estp #intp #intj #estj #mbti #type #mood #anime #bts#asmr#straykids
#کیوت#لینو#چانگبین
#Jimin#Taehyung#Jungkook
#ایتزی#موکبانگ#تنهایی
.
.
.
.
#TXT#ASTRO
#YOUNGI#RM
#GOOD#FUCK.
پارت:۲
باورم نمیشد اون خودش بود؟
خب چشام یهویی رفتن و وقتی بیدار شدم متوجه شدم که از هوش رفته بودم بالا سرم مدیر پارتی رو دیدم نمیدونستم چی کارکنم یهویی از دهنم پرید و گفتم اسمت چیه؟گفت چوهان من گفتم تو قبلا دوستی به نام جونگ کوک نداشتی گفت نه گفتم مطعمنی؟گفت آره گفتم میتونم شمارو چوهان صدا بزنم یهویی گفت حتما من اون لحظه احساس عجیبی داشتم که نمیتونستم توصیف کنم...
سریعا رفتم خونه و تمام شب رو با افکارات عجیب طی کردم ساعت ۲ شب تازه به خواب رفتم و ساعت ۵ بعدظهر بیدار شدم احساس میکردم خیلی گشنمه رفتم و از یخچال یکم پلو و یکم کیمچی و دوکبوکی و نودل برداشتم درسته زیاد غذای خاصی نبود ولی من تا حالا بعد رفتن چوهان همچین غذای نخوردم....و الان واقعا خودم تعجب کردم که اینقد گشنمه....احساسم این بود که من فکر میکردم چوهان برگشته ولی این غیر ممکن بود....بعدشم جلوی من دفنش کردن...شروع کردم به خوردن صبحونه و بعدش با خودم گفتم که بهتره چیزای بیشتر درباره ی این چوهان جدید بشنوم خبر داشتم که نامجون چون این چوهان جدید دوست خواهرش میشه اونو خوب میشناسه....رفتم و بهش همه چی رو گفتم اعضا هم اونجا بودن....همه گفتن ماهم میدونیم و همه در مورد اطلاعاتشون در مورد چوهان جدید به حد کافی بهم گفتن....حالا دیگه میدونستم چیکار کنم...گفتم که بگم ازت خوشم میاد و باهم کلی خاطره داشته باشیم و اینطوری دیگه نمیتونه چیزی ازم قایم کنه....راستش این دختر هیچ چیزش با اون موهان قدیمی و دوست داشتنی که من میشناختم فرق و تفاوتی نداشت....ولی من خوب میدونستم این یه دروغه حتی اگه چوهان نباشه ولی اینکه من رو تا الان ندیده برای عجیبه و بنظر مشکوکه...
خب نقشمو کشیدم و با همون لباسو قیافه یه راست رفتم دم در پارتی بسته بود ولی مطمئن بودم که چند دقیقه دیگه باز میشه همون جا نشستم.....بعد مدتی مردی که نسبتا جوان بود اومد و با صورتی خنده رو به من نگاه کرد و گفت چرا مردی با این قیافه باید اینجا بشینه...من حدس میزنم حتما توی پارتی کار داری مگر نه؟وگرنه مردی اینقدر زیبا توی این محله داغون کار دیگه ای نداره رو بهش گفتم بله با خانم کیم چوهان کار دارم...رو بهم گفت با اون کار داری؟گفتم آره گفت اون یه زنه ترسناکه از کجا میشناسیش فقط یه عده آدما میشناسنش
رو بهش گفتم کیا؟کسایی که خبر های خصوصی رو به کسی خبر نمیدن تا اومدم بپرسم چه خبر هایی؟اون اومد چوهان دوباره دیدمت دلم یهویی ریخت دلم میخواست بغلش کنم ولی من باهاش نسبتی نداشتم
شرطتش:۱۰ لایک(همین پستم)🍭🧚♀️
بای بای🍭🍭
#Taekook #Vkook #Kookmin #Jhope #Jimin #bt21 #BT21
#Vmin #Namjin #Hopmin #BTS #ARMY #Jin #Namjoon #Shuga #Taehyung #Jk #Lyrics #JK #BTS #ARMY #JIN #SUGA #JHOPE #JIMIN #V #TAEHYUNG #BTS #ARMY #بیلی_ایلیش #SUGA #JHOPE #JIMIN #V #TAEHYUNG #JOUNGKKOOK
#KOOK #KPOP #KDRAMA #enfp #istj #istp #isfp #estp #intp #intj #estj #mbti #type #mood #anime #bts#asmr#straykids
#کیوت#لینو#چانگبین
#Jimin#Taehyung#Jungkook
#ایتزی#موکبانگ#تنهایی
.
.
.
.
#TXT#ASTRO
#YOUNGI#RM
#GOOD#FUCK.
۴.۷k
۰۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.