fake
ا/ت ببخشید شما تو آمریکا رئیستون رو به اسم صدا میکنید یا براش این مدلی لباس میپوشید؟
کلویی:نه ولی برای دوست پسرمون که اینجوری میپوشیم(بگیرم خفش کنما)
ا/ت:ببخشید کسی که باید برای کوک اینشکلی بپوشه منم نه تو چون من دوست دخترشم نه تو فکر کردی نمیدونم با سوجون رابطه داری(پراتون ریخت نه؟) راستی اگه دیدیش بهش بگو ا/ت دیگه نمیخوادت فهمیدی یانه
کلویی:بسه دیگه دختره عوضی هی هیچی نمیگم پرو میشی
کوک:کلویی برو بیرون
کلویی:کوک چرا داری از این عوضی حمایت میکنی
کوک:کلو....
ا/ت:وایسا کوک الان چی گفتی گفتی عوضی؟
کلویی:آره گفتم عوضی خوب که چی؟
راوی
کلویی به ا/ت حمله ور شد و موهاشو کشید ا/ت جیغ نسبتا بلندی کشید و به کوک گفت
ا/ت:متاسفم کوک ولی خودش شروع کرد
ا/ت:فکتو میارم پایین کلویی
راوی
ا/ت افتاد روی کلویی تا میخورد زدتش جوری که دهنش پر از خون شد
کوک ویو
ا/ت افتاد رو کلویی و همینجوری میزدتش اگه جداشون میکردم میگفت تو طرف اونو میگی اگه جداشون نمیکردم هم کلویی و میکشت ا/ت رو کشیدم عقب و بین کلویی و ا/ت وایسادم میخواستم به کلویی بگم بره و برگشتم سمتش که یهو کلویی گفت
کلویی:جونگکوک به اون دوست دخترت بگو هیچکس حق نداره تو روی من وایسه و وحشی وحشی منو تهدید کنه
کوک:کلویی قبر خودت و کندی
ا/ت با دستاش کوک و زد کنار و تو چشمای کلویی نگاه کرد و گفت
ا/ت:وحشی؟(حرصی)
راوی
ا/ت رفت و موهای کلویی و چنگ زد درو باز کرد و رفت بیرون کلویی هم دنبال خودش کشوند اصلنم حواسش نبود که کل شرکت دارن نگاشون میکنن ا/ت کلویی رو از شرکت انداخت بیرون و دستشو به علامت تهدید برد جلوی صورت کلویی و لب زد
ا/ت:دفه آخرت باشه دور و ور من و دوستپسرم پیدات میشه فهمیدی
کلویی هم که مثل سگ ترسیده بود سرشو بالا پایین کرد سریع فرار کرد .........
کلویی:نه ولی برای دوست پسرمون که اینجوری میپوشیم(بگیرم خفش کنما)
ا/ت:ببخشید کسی که باید برای کوک اینشکلی بپوشه منم نه تو چون من دوست دخترشم نه تو فکر کردی نمیدونم با سوجون رابطه داری(پراتون ریخت نه؟) راستی اگه دیدیش بهش بگو ا/ت دیگه نمیخوادت فهمیدی یانه
کلویی:بسه دیگه دختره عوضی هی هیچی نمیگم پرو میشی
کوک:کلویی برو بیرون
کلویی:کوک چرا داری از این عوضی حمایت میکنی
کوک:کلو....
ا/ت:وایسا کوک الان چی گفتی گفتی عوضی؟
کلویی:آره گفتم عوضی خوب که چی؟
راوی
کلویی به ا/ت حمله ور شد و موهاشو کشید ا/ت جیغ نسبتا بلندی کشید و به کوک گفت
ا/ت:متاسفم کوک ولی خودش شروع کرد
ا/ت:فکتو میارم پایین کلویی
راوی
ا/ت افتاد روی کلویی تا میخورد زدتش جوری که دهنش پر از خون شد
کوک ویو
ا/ت افتاد رو کلویی و همینجوری میزدتش اگه جداشون میکردم میگفت تو طرف اونو میگی اگه جداشون نمیکردم هم کلویی و میکشت ا/ت رو کشیدم عقب و بین کلویی و ا/ت وایسادم میخواستم به کلویی بگم بره و برگشتم سمتش که یهو کلویی گفت
کلویی:جونگکوک به اون دوست دخترت بگو هیچکس حق نداره تو روی من وایسه و وحشی وحشی منو تهدید کنه
کوک:کلویی قبر خودت و کندی
ا/ت با دستاش کوک و زد کنار و تو چشمای کلویی نگاه کرد و گفت
ا/ت:وحشی؟(حرصی)
راوی
ا/ت رفت و موهای کلویی و چنگ زد درو باز کرد و رفت بیرون کلویی هم دنبال خودش کشوند اصلنم حواسش نبود که کل شرکت دارن نگاشون میکنن ا/ت کلویی رو از شرکت انداخت بیرون و دستشو به علامت تهدید برد جلوی صورت کلویی و لب زد
ا/ت:دفه آخرت باشه دور و ور من و دوستپسرم پیدات میشه فهمیدی
کلویی هم که مثل سگ ترسیده بود سرشو بالا پایین کرد سریع فرار کرد .........
۴۱.۰k
۲۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.