۲ پارت روزانه
پارت۱۵
- ننه خودت يه زنگ بزن به بابات من حوصله داد و قالش و ندارم. مي ياد شروع مي کنه به غر زدن.
- چشم
نشستم پشت ميز و با گوشيم شماره بابا رو که به اسم ددي سيو کرده بودم گرفتم. بعد از چهار بوق صداي با صلابت بابا توي گوشي پيچيد:
- سلام دخترم.
- سلام بابايي، خوفي؟
- خوبم دخترم. تو خوبي؟ بهتر شدي؟
صبح وقتي بعد از گرفتن نتايج به خونه برگشتم بابا تماس گرفت تا از نتايج باخبر بشه. من هم که حسابي دلم پر بود با شنيدن صداي پر مهر بابا گريه ام گرفت و با بغض گفتم که قبول نشدم. بابا نزديک بيست دقيقه باهام کلنجار مي رفت و دلداريم مي داد. حالا هم براي همين حالم و مي پرسيد. گفتم:
- آره بابا بهترم. شما خوبي؟ خسته نباشي.
- مرسي خانوم گلم.
- بابا؟
- جانم؟
- بابايــــــي....
بابا مردانه خنديد و گفت:
- چيه دختر خوب؟ باز چي مي خواي؟ پولت ته کشيده؟
با غيض گفتم:
- مگه همه چي پوله؟
- اوه چه توپت هم پره!
- بابا امشب مي خوام با دوستام برم بيرون.
بابا جدي شد و گفت:
- کجا؟
- شبنم به مناسب قبوليش مي خواد شام مهمونمون کنه.
- شما هر پنج شنبه به يه بهونه اي بايد برين شام بيرون؟
- آخه بابا شما که سر کاري... اون آتوساي گور به گوري هم که....
- راجع به خواهر بزرگت درست صحبت کن!
- اوه ساري! اون آتوسا خانم قبر تو قبري....
يهو بابا خنده اش گرفت و غش غش خنديد. خودم هم خنديدم و گفتم:
- برم بابا؟
- نگفتي آتوسا چي؟
- سرش گرم شوهر شده يادش رفته يه خواهر تنها هم داره.
- خيلي خب برو ولي يادت باشه تا قبل از يازده بايد خونه باشي.
- ننه خودت يه زنگ بزن به بابات من حوصله داد و قالش و ندارم. مي ياد شروع مي کنه به غر زدن.
- چشم
نشستم پشت ميز و با گوشيم شماره بابا رو که به اسم ددي سيو کرده بودم گرفتم. بعد از چهار بوق صداي با صلابت بابا توي گوشي پيچيد:
- سلام دخترم.
- سلام بابايي، خوفي؟
- خوبم دخترم. تو خوبي؟ بهتر شدي؟
صبح وقتي بعد از گرفتن نتايج به خونه برگشتم بابا تماس گرفت تا از نتايج باخبر بشه. من هم که حسابي دلم پر بود با شنيدن صداي پر مهر بابا گريه ام گرفت و با بغض گفتم که قبول نشدم. بابا نزديک بيست دقيقه باهام کلنجار مي رفت و دلداريم مي داد. حالا هم براي همين حالم و مي پرسيد. گفتم:
- آره بابا بهترم. شما خوبي؟ خسته نباشي.
- مرسي خانوم گلم.
- بابا؟
- جانم؟
- بابايــــــي....
بابا مردانه خنديد و گفت:
- چيه دختر خوب؟ باز چي مي خواي؟ پولت ته کشيده؟
با غيض گفتم:
- مگه همه چي پوله؟
- اوه چه توپت هم پره!
- بابا امشب مي خوام با دوستام برم بيرون.
بابا جدي شد و گفت:
- کجا؟
- شبنم به مناسب قبوليش مي خواد شام مهمونمون کنه.
- شما هر پنج شنبه به يه بهونه اي بايد برين شام بيرون؟
- آخه بابا شما که سر کاري... اون آتوساي گور به گوري هم که....
- راجع به خواهر بزرگت درست صحبت کن!
- اوه ساري! اون آتوسا خانم قبر تو قبري....
يهو بابا خنده اش گرفت و غش غش خنديد. خودم هم خنديدم و گفتم:
- برم بابا؟
- نگفتي آتوسا چي؟
- سرش گرم شوهر شده يادش رفته يه خواهر تنها هم داره.
- خيلي خب برو ولي يادت باشه تا قبل از يازده بايد خونه باشي.
۲.۶k
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.