your look:قسمتی از رمان نگاه تو
عقب عقب راه میرم به طوری که پام روی زمین ساییده میشه و کوک هر لحظه بهم نزدیک تر میشه و میگه :نورا بیا پیشم بیا، خودم ..دوباره مکث کرد و بعد از چند ثانیه گفت :خودم انتقامت رو میگیرم..
ولی من انگار هیچی از حرفاش نمی فهمیدم وقتی به لبه ی سخره رسیدم احساسش کردم که داره میدوه و وقتی خواست از دور دستم رو بگیره دستام رو باز کردم و با نگاهی سرد ولی اشکی بهش زل زدم و اروم گفتم:خدافظ کوک....نگاهی به ته میندازم و لبخندی بی جان به او میزنم...خودم را به دست باد میسپارم و برای اخرین بار نفسی عمیق میکشم این اخرین نفسم است؟...رها میشوم..
تهیونگ:نوراااااا
بین زمین یا بهتر است بگویم دریا و اسمان معلق هستم ..صدایش را برای اخرین بار شنیدم و چه از این بهتر که او اسم مرا برای اولین بار خواند!!...
شخصیت ها:جونگ کوک،تهیونگ،جانگ نورا
ولی من انگار هیچی از حرفاش نمی فهمیدم وقتی به لبه ی سخره رسیدم احساسش کردم که داره میدوه و وقتی خواست از دور دستم رو بگیره دستام رو باز کردم و با نگاهی سرد ولی اشکی بهش زل زدم و اروم گفتم:خدافظ کوک....نگاهی به ته میندازم و لبخندی بی جان به او میزنم...خودم را به دست باد میسپارم و برای اخرین بار نفسی عمیق میکشم این اخرین نفسم است؟...رها میشوم..
تهیونگ:نوراااااا
بین زمین یا بهتر است بگویم دریا و اسمان معلق هستم ..صدایش را برای اخرین بار شنیدم و چه از این بهتر که او اسم مرا برای اولین بار خواند!!...
شخصیت ها:جونگ کوک،تهیونگ،جانگ نورا
۲.۸k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.