MY KILLER
P: ۲۳
با اومدن معاون مدرسشون پشت در، همه چیز بهم ریخت!
_این درو باز کنین! اینجا چه خبره؟!
تهیونگ با شنیدن صدای معاون پیرشون پای جونگ کوک رو رها کرد و به سمت در رفت تا قفل رو باز کنه
با عصبانیت نگاهی به جونگ کوک انداخت که باعث شد جونگ کوک شروع به پاک کردن اشکاش بکنه!
بعد از باز شدن در، آقای وانگ به سرعت پسر رو کنار زد!
چشماش از تهیونگ رد شد و کل سرویس رو بررسی کرد!
با دیدن جونگ کوک که سعی داشت جلوی اشکاش رو بگیره نیشخندی زد
_ میبینم که مزاحم کتک کاریتون شدم جناب کیم!!
یونگینگاه بدی به تهیونگ انداخت و برای بدتر نشدن قضیه گفت
_آقای وانگ مشکلی نیست فقط یه بحث سا..
_ساکت!!
یونگی دستاش رو مشت کرد و ساکت شد
_جئون جونگ کوک و کیم تهیونگ، دفتر!!
تهیونگ و جونگ کوک بدون گفتن کلمه ای دنبال آقای وانگ راه افتادن
جیمین که به شدت نگرانجونگ کوک شده بود با کلافگی موهاشو عقب داد به دیوار تکیه داد
_همینو کم داشتیم! حتما تنبیهشون میکنه!
شوگا نفسشو با شتاب بیرون داد و جیمین برای بار هزارم فکر کرد چه دوست کله شقی داره!
...
هردوتاشون به زمین خیره شدن بودن
مدیر بعد از در اوردن عینکش شروع به وراجی کرد
_خب، شنیدم دعوا کردین، بدتر از اون بار چندمیه که گزارش شما دو نفر رو بهم میدن!
بازم هردو به زمین نگاه کردن و چیزی نگفتن
مدیر ادامه داد
"میدونستید ایندفعه تنبیه میشید درسته؟اونم نه تنبیه عادی!
جونگ کوک به دستای تهیونگ که از شدت خشم و حرص مشت شده بود نگاه کرد!
هنوز هم بخاطر اتفاق توی سرویس ازش میترسید!
_به من نگاه کنین نه زمین!!
هردو باهم سراشونو بالا آوردن
_باید کل سالن ورزشی بسکتبال رو تمیز کنید!
با تعجب به مدیر نگاه کردن!
کل سالن ورزشی؟! اون سالن واقعا بزرگ بود!!
تهیونگ اعتراض کرد
_اقای وانگ ما نمیتونیم کل سالن رو تمیز کنیم، اونجا خیلی بزرگه!!
مدیر دستشو به معنی سکوت بالا آورد
_هر اعتراضی که بکنید تنبیهتون رو سخت تر میکنم!
جونگ کوک با ناراحتی شروع به غر زدنکرد
_اما..
_سالن ورزشی و صندلی ها!
_ولی..
_سالن ورزشی و کل صندلیا و مرتب کردن وسیله ها!!
جونگ کوک خواست دوباره حرفی بزنه و دهنشو باز کنه که تهیونگ دستشو رو دهنش گذاشت!
_ببخشید دیگه اعتراضی نمیکنیم، لطفا فقط همون سالن باشه!
_به خانواده هاتون خبر بدید که امروز اینجا میمونین
تهیونگ سرش رو تکون داد و درحالی که هنوز دستش رو دهن جونگ کوک بود به سمت در رفت
دست تهیونگ از رو دهنش برداشت و از خودش فاصله داد!
_دستتو بردار خفه شدم!
_کاش واقعا خفه شی تا خفت نکردم!!!
جونگ کوک کمی از تهیونگ فاصله گرفت تا بیشتر از این عصبانیش نکنه!
هنوز نمیتونست باور کنه نزدیک بود چه اتفاقی براش بیفته..
با اومدن معاون مدرسشون پشت در، همه چیز بهم ریخت!
_این درو باز کنین! اینجا چه خبره؟!
تهیونگ با شنیدن صدای معاون پیرشون پای جونگ کوک رو رها کرد و به سمت در رفت تا قفل رو باز کنه
با عصبانیت نگاهی به جونگ کوک انداخت که باعث شد جونگ کوک شروع به پاک کردن اشکاش بکنه!
بعد از باز شدن در، آقای وانگ به سرعت پسر رو کنار زد!
چشماش از تهیونگ رد شد و کل سرویس رو بررسی کرد!
با دیدن جونگ کوک که سعی داشت جلوی اشکاش رو بگیره نیشخندی زد
_ میبینم که مزاحم کتک کاریتون شدم جناب کیم!!
یونگینگاه بدی به تهیونگ انداخت و برای بدتر نشدن قضیه گفت
_آقای وانگ مشکلی نیست فقط یه بحث سا..
_ساکت!!
یونگی دستاش رو مشت کرد و ساکت شد
_جئون جونگ کوک و کیم تهیونگ، دفتر!!
تهیونگ و جونگ کوک بدون گفتن کلمه ای دنبال آقای وانگ راه افتادن
جیمین که به شدت نگرانجونگ کوک شده بود با کلافگی موهاشو عقب داد به دیوار تکیه داد
_همینو کم داشتیم! حتما تنبیهشون میکنه!
شوگا نفسشو با شتاب بیرون داد و جیمین برای بار هزارم فکر کرد چه دوست کله شقی داره!
...
هردوتاشون به زمین خیره شدن بودن
مدیر بعد از در اوردن عینکش شروع به وراجی کرد
_خب، شنیدم دعوا کردین، بدتر از اون بار چندمیه که گزارش شما دو نفر رو بهم میدن!
بازم هردو به زمین نگاه کردن و چیزی نگفتن
مدیر ادامه داد
"میدونستید ایندفعه تنبیه میشید درسته؟اونم نه تنبیه عادی!
جونگ کوک به دستای تهیونگ که از شدت خشم و حرص مشت شده بود نگاه کرد!
هنوز هم بخاطر اتفاق توی سرویس ازش میترسید!
_به من نگاه کنین نه زمین!!
هردو باهم سراشونو بالا آوردن
_باید کل سالن ورزشی بسکتبال رو تمیز کنید!
با تعجب به مدیر نگاه کردن!
کل سالن ورزشی؟! اون سالن واقعا بزرگ بود!!
تهیونگ اعتراض کرد
_اقای وانگ ما نمیتونیم کل سالن رو تمیز کنیم، اونجا خیلی بزرگه!!
مدیر دستشو به معنی سکوت بالا آورد
_هر اعتراضی که بکنید تنبیهتون رو سخت تر میکنم!
جونگ کوک با ناراحتی شروع به غر زدنکرد
_اما..
_سالن ورزشی و صندلی ها!
_ولی..
_سالن ورزشی و کل صندلیا و مرتب کردن وسیله ها!!
جونگ کوک خواست دوباره حرفی بزنه و دهنشو باز کنه که تهیونگ دستشو رو دهنش گذاشت!
_ببخشید دیگه اعتراضی نمیکنیم، لطفا فقط همون سالن باشه!
_به خانواده هاتون خبر بدید که امروز اینجا میمونین
تهیونگ سرش رو تکون داد و درحالی که هنوز دستش رو دهن جونگ کوک بود به سمت در رفت
دست تهیونگ از رو دهنش برداشت و از خودش فاصله داد!
_دستتو بردار خفه شدم!
_کاش واقعا خفه شی تا خفت نکردم!!!
جونگ کوک کمی از تهیونگ فاصله گرفت تا بیشتر از این عصبانیش نکنه!
هنوز نمیتونست باور کنه نزدیک بود چه اتفاقی براش بیفته..
۶.۶k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.