تکپارتی کوک
#درخواستی
جیا: ۲۶ سالشه و بزرگترین مافیا زن اسیاست
جونگ کوک: ۲۷ سالشه و دست راست جیاست
شین جو: ۲۷ سالشه و بزرگترین مافیا مرد اسیاست و دشمن جیا
(جیا دو رگه اس امریکایی کره ایه)
از زبون جیا:
هه دشمن بزرگم به مهمونی دعوتم کرده بود هه فک کرده من خرم؟ نمیفهمم برام تله گذاشته؟ لباسامو پوشیدم وبه معمورام گفتم دور و ور عمارت مستقر شن و خودم با راننده و دستیارم رفتیم به مراسم رفتم تو چشمم خورد به افراد مشکوکی که بالای پله ها بودن فکر کرده نمیفهمم رویه صندلی نشستم و کمی نوشیدنی خوردم یکم گذشت که شین جو اومد پیشم
شین جو: به مادام خوش میگذره؟
جیا: توی ایرپادی که توی گوش راستم بود و موهام جلوشو کرفته بودن زمزمه کردم: الان وقتشه و جواب دادم
جیا: امم ممون...(نیشخند)
افرادم ریختن تو عمارت خودمم کلتمو برداشتم و شلیک میکردم تقریبا بیشترشون مرده بودن که یه نفر به سمتم شلیک کرد یه نفر از پشت لباسم گرفت و کشیدم عقب منم تعادلم و از دست دادم و از دستش گرفتم (طرف پشتشه) دوتامون باهم افتادیم سریع از روش بلند شدم دیدم جونگ کوکه که سرش خورده به میز و خونی شده حواسم و جمع کردم و با افرادم دخل بقیه رو هم اوردیم و اخر سر یه تیر تو مغز اون شین جوعه عوضی خالی کردم و رفتم سمت جونگ کوک گفتم افرادم ببرنش تو ماشین سوار شدم و سمت خونه رفتیم رفتم کوک و گذاشتم رو تخت عمارت و به دکترم زنگ زدم بعد چند دقیقه رسید و سر کوک و پانسمان کرد و گفت
دکتر: تا چند دقیقه دیگه بهوش میاد...با اجازه تون من میرم خانم
جیا: آههه خیه خب برو (با کلافگی)
رفتم و کنار تخت نشستم که کمکم چشماشو باز کرد
جیا: امم بیدار شدی؟...راستی...بابت اون موقع...ممنون
کوک: امم...خا.. خاهش میکنم...قربان.امم.. میدونم دارم جسارت میکنم ولی... من..امم...چجوری بگم...من.... بهتون علاقه مند... عع..علاقه مند شدم
جیا: اها........منم دوست دارم(رک و جدی افرین به به)
کوک: چچچ. چچیی؟
جیا: هیچی میگم منم دوست دارم(جدی)
کوک: باورم نمیشه...بزرگترین مافیا اسیا..عا..عاشقم شده
جیا: خب باورت شه
کوک: می.. میشه بغلتون کنم؟
جیا: هوم راحت باش
کوک از سر جاش بلند شد و بدن دختر رو در آغوش کشید هیچ جای دنیا اندازه بغل کسی که دوستش داشت بهش حس امنیت نمیاد:) اون الان کنار دختر بی رحم و سردی بود که دلش و به یه پسر باخته بود:) اون الان تو آغوش عشقش بود:)
خو درخواست بدین دیگه
فق خواهشا موضوعی چیزی بگید
جیا: ۲۶ سالشه و بزرگترین مافیا زن اسیاست
جونگ کوک: ۲۷ سالشه و دست راست جیاست
شین جو: ۲۷ سالشه و بزرگترین مافیا مرد اسیاست و دشمن جیا
(جیا دو رگه اس امریکایی کره ایه)
از زبون جیا:
هه دشمن بزرگم به مهمونی دعوتم کرده بود هه فک کرده من خرم؟ نمیفهمم برام تله گذاشته؟ لباسامو پوشیدم وبه معمورام گفتم دور و ور عمارت مستقر شن و خودم با راننده و دستیارم رفتیم به مراسم رفتم تو چشمم خورد به افراد مشکوکی که بالای پله ها بودن فکر کرده نمیفهمم رویه صندلی نشستم و کمی نوشیدنی خوردم یکم گذشت که شین جو اومد پیشم
شین جو: به مادام خوش میگذره؟
جیا: توی ایرپادی که توی گوش راستم بود و موهام جلوشو کرفته بودن زمزمه کردم: الان وقتشه و جواب دادم
جیا: امم ممون...(نیشخند)
افرادم ریختن تو عمارت خودمم کلتمو برداشتم و شلیک میکردم تقریبا بیشترشون مرده بودن که یه نفر به سمتم شلیک کرد یه نفر از پشت لباسم گرفت و کشیدم عقب منم تعادلم و از دست دادم و از دستش گرفتم (طرف پشتشه) دوتامون باهم افتادیم سریع از روش بلند شدم دیدم جونگ کوکه که سرش خورده به میز و خونی شده حواسم و جمع کردم و با افرادم دخل بقیه رو هم اوردیم و اخر سر یه تیر تو مغز اون شین جوعه عوضی خالی کردم و رفتم سمت جونگ کوک گفتم افرادم ببرنش تو ماشین سوار شدم و سمت خونه رفتیم رفتم کوک و گذاشتم رو تخت عمارت و به دکترم زنگ زدم بعد چند دقیقه رسید و سر کوک و پانسمان کرد و گفت
دکتر: تا چند دقیقه دیگه بهوش میاد...با اجازه تون من میرم خانم
جیا: آههه خیه خب برو (با کلافگی)
رفتم و کنار تخت نشستم که کمکم چشماشو باز کرد
جیا: امم بیدار شدی؟...راستی...بابت اون موقع...ممنون
کوک: امم...خا.. خاهش میکنم...قربان.امم.. میدونم دارم جسارت میکنم ولی... من..امم...چجوری بگم...من.... بهتون علاقه مند... عع..علاقه مند شدم
جیا: اها........منم دوست دارم(رک و جدی افرین به به)
کوک: چچچ. چچیی؟
جیا: هیچی میگم منم دوست دارم(جدی)
کوک: باورم نمیشه...بزرگترین مافیا اسیا..عا..عاشقم شده
جیا: خب باورت شه
کوک: می.. میشه بغلتون کنم؟
جیا: هوم راحت باش
کوک از سر جاش بلند شد و بدن دختر رو در آغوش کشید هیچ جای دنیا اندازه بغل کسی که دوستش داشت بهش حس امنیت نمیاد:) اون الان کنار دختر بی رحم و سردی بود که دلش و به یه پسر باخته بود:) اون الان تو آغوش عشقش بود:)
خو درخواست بدین دیگه
فق خواهشا موضوعی چیزی بگید
۱۱.۱k
۲۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.