my star
Part ¹⁹ طیف
هانا : کوکککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککک
کوک : چیه
ونا : آرامش خود را حفظ کنید
هانا : چرا مثل وحشیا شده بودی
کوک : من ؟
دوهیون : یادت نیست
کوک : نه
وانیا : چه پرونده ی جالبی
ویوی کوک
بلند شدم و پرونده رو ازش گرفتم
کوک : مگه فضولی
میرای : اسم خودت روش بود
کوک : این چی هست اصلا
پرونده رو دیدم
کوک : جدا گوه میخورین به این دست بزنید
که لیتا تفنگشو به سمت من گرفت
لیتا : افسر جئون شما به دلیل کشتن جئون یوان باید به زندان برید
کوک : من نکشتمشون
هانا : ببرینش
۵ روز بعد
الان پنج روزه تو بازداشت گاهم اونا فکر میکنن من یوانو کشتم ولی من اصلا نکشتمش هر بار هم میان سوال - چرا جئون یوان رو کشتی - ر وی از میپرسن
جیمین : کوک چرا جئون یوانو کشتی
کوک : به والله من نکشتمش من اصلا نمیدونم کجا بوده
لیتا : خودتو به نفهمی نزن اونجا جای اثر انگشت تو بوده
کوک : به فرض که من کشتمش میخوای چیکار کنی
لیتا : چهار سال زندان و در نتیجه اعدام
کوک : من کشتمش اوکی برید کارای زندان منو بکنید
جیمین : افسر چان سریع برو کاراشو انجام بده
ونا : بله افسر پارک
اونا رفتن منم از فرصت استفاده کردمو فرار کردم رفتم خونه وسیله هامو جمع کردم و بلیت هواپیما گرفتم به سوئد خوشبختانه نیم ساعت بعد بود تا رسیدم سوار هواپیما شدمو رفتم سوئد گوشیمو خاموش کردم و بعد از رسیدن رفتم گوشیه جدید گرفتم مادرم آدم معروفی بود زنگ زدم به دوست بچگیام که نگهبان عمارت مادرم بود
شروع مکالمه
کوک : الو سلام مکس
مکس : او چی شده یادی از ما کردی
کوک : پدصگ اومد سوئد
مکس : کجایی بیام دنبالت
کوک : مغازه ی ##### " یه چیزی در نظر بگیرین "
مکس : الان میام بایییییییییییییییی
پایان مکالمه
مکس اومد دنبالم و رفتیم عمارت مادرم
کوک : اینجا هنوزم انقدر خوبه
مکس : انگار آدم افسرده اینجاست
کوک : جناب لوسیفر مکس بنده افسر جئون هستم یعنی دیگه نیستم
مکس : چرا دیگه نیستی
کوک : بهم تهمت زدن که یوان رو کشتم ولی من اصلا نکشتمش
مکس : میدونم داداش تو نمیتونی کسیو که ازش نفرت داری رو بکشی
کوک : ممنونم جناب لوسیفر مکس
مکس : کوفت میدونستی آجوما هنوزم اینجاست
کوک : آجومااااااااااااااااااااااااااااااا
آجوما : کیه چی کارم داری
کوک : من همون بچه کوچولوی زیرکم
آجوما : چه بزرگ شدی کوک
کوک : لونا هم هست
لونا : بله ارباب
کوک : هوی چقدر قدت بلند شده
لونا : جونگکوکککککککککککککککککککککککککککککک
کوک : مرگ آجوما من اون موقع 7 سالم بود الان ۲۳ سالمه
آجوما : نمیدونی چقدر تو این 1۶ سال دلتنگت شدم از مادرت چه خبر
کوک : وقتی برگشت یوان کشتش تو بغل خودم بود
مکس : سالگرد فوتش کیه ؟
کوک : روز تولد من
لونا : آخه توچولو
کوک : مرگ
لونا :ای
کوک:
❤️🍷
هانا : کوکککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککک
کوک : چیه
ونا : آرامش خود را حفظ کنید
هانا : چرا مثل وحشیا شده بودی
کوک : من ؟
دوهیون : یادت نیست
کوک : نه
وانیا : چه پرونده ی جالبی
ویوی کوک
بلند شدم و پرونده رو ازش گرفتم
کوک : مگه فضولی
میرای : اسم خودت روش بود
کوک : این چی هست اصلا
پرونده رو دیدم
کوک : جدا گوه میخورین به این دست بزنید
که لیتا تفنگشو به سمت من گرفت
لیتا : افسر جئون شما به دلیل کشتن جئون یوان باید به زندان برید
کوک : من نکشتمشون
هانا : ببرینش
۵ روز بعد
الان پنج روزه تو بازداشت گاهم اونا فکر میکنن من یوانو کشتم ولی من اصلا نکشتمش هر بار هم میان سوال - چرا جئون یوان رو کشتی - ر وی از میپرسن
جیمین : کوک چرا جئون یوانو کشتی
کوک : به والله من نکشتمش من اصلا نمیدونم کجا بوده
لیتا : خودتو به نفهمی نزن اونجا جای اثر انگشت تو بوده
کوک : به فرض که من کشتمش میخوای چیکار کنی
لیتا : چهار سال زندان و در نتیجه اعدام
کوک : من کشتمش اوکی برید کارای زندان منو بکنید
جیمین : افسر چان سریع برو کاراشو انجام بده
ونا : بله افسر پارک
اونا رفتن منم از فرصت استفاده کردمو فرار کردم رفتم خونه وسیله هامو جمع کردم و بلیت هواپیما گرفتم به سوئد خوشبختانه نیم ساعت بعد بود تا رسیدم سوار هواپیما شدمو رفتم سوئد گوشیمو خاموش کردم و بعد از رسیدن رفتم گوشیه جدید گرفتم مادرم آدم معروفی بود زنگ زدم به دوست بچگیام که نگهبان عمارت مادرم بود
شروع مکالمه
کوک : الو سلام مکس
مکس : او چی شده یادی از ما کردی
کوک : پدصگ اومد سوئد
مکس : کجایی بیام دنبالت
کوک : مغازه ی ##### " یه چیزی در نظر بگیرین "
مکس : الان میام بایییییییییییییییی
پایان مکالمه
مکس اومد دنبالم و رفتیم عمارت مادرم
کوک : اینجا هنوزم انقدر خوبه
مکس : انگار آدم افسرده اینجاست
کوک : جناب لوسیفر مکس بنده افسر جئون هستم یعنی دیگه نیستم
مکس : چرا دیگه نیستی
کوک : بهم تهمت زدن که یوان رو کشتم ولی من اصلا نکشتمش
مکس : میدونم داداش تو نمیتونی کسیو که ازش نفرت داری رو بکشی
کوک : ممنونم جناب لوسیفر مکس
مکس : کوفت میدونستی آجوما هنوزم اینجاست
کوک : آجومااااااااااااااااااااااااااااااا
آجوما : کیه چی کارم داری
کوک : من همون بچه کوچولوی زیرکم
آجوما : چه بزرگ شدی کوک
کوک : لونا هم هست
لونا : بله ارباب
کوک : هوی چقدر قدت بلند شده
لونا : جونگکوکککککککککککککککککککککککککککککک
کوک : مرگ آجوما من اون موقع 7 سالم بود الان ۲۳ سالمه
آجوما : نمیدونی چقدر تو این 1۶ سال دلتنگت شدم از مادرت چه خبر
کوک : وقتی برگشت یوان کشتش تو بغل خودم بود
مکس : سالگرد فوتش کیه ؟
کوک : روز تولد من
لونا : آخه توچولو
کوک : مرگ
لونا :ای
کوک:
❤️🍷
۴.۱k
۱۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.