سوراخ پارت 9 قسمت دوم
×بالاخره تایم بوسه تون تموم شد؟؟؟؟😆😑
+تو....اینجا چیکار میکنی (نه نه نه الان وقتش نبود .....لطفا الان نه)
-تو دیگه کی هستی؟
×آروم باش جوون....اگه یونا رو بهم بدی خیلی آروم و بی سر و صدا گورم رو گم میکنم ولی اگه قصد داری لجبازی کنی ....واسه همیشه به آرامش ابدی دعوتت میکنم🔫🔫
-(هاه اینجور وقتا تو فیلما محافظا میپرن وسط....)
×خب نظرت چیه؟؟؟!!
-اگه نظر منو بخوای ترجیح میدم به یه فنجون مشت و لگد دعوتت کنم💀💀💀
×اوه ک اینطور. ..😆😆😆
(موری اوگای اسلحشو برای شلیک آماده میکنه)
شرمنده ولی اون فنجون رو واسه خودت نگه دار....
.........بنگ بنگ
#جونگکوک
با اولین شلیک یونا رو بغل کردم و به سمت یکی از کولر ها دویدم. ....یونا عرق کرده بود:
-یونا خوبی؟؟!
+آره کوکی خوبم فقط.....💔
در حالی ک نفس نفس میزدم گفتم:
-فقط چی؟؟؟؟
+یه کوچولو قلبم درد میکنه.....
-منظورت چیه؟ قلبت؟
#یونا
وااااااااااااای گند زدم کوک همچیو فهمید اونم تو همچین شرایطی💔💔💔
(×شما کجائین؟ ؟؟؟)
+کوک اگه زنده موندیم قول میدم همچیو برات بگم......
-😡😡😡😡
همون موقع بادیگاردای کوک اومدن رو پشت بوم .....دوباره نه ......نه.......نه💔
#جونگکوک
یونا یونا.......بغلش کردم و با محافظا رفتم پائین اون موری اوگای مسخره هم اونجا وایساده بود....میکشمت....
هانس رو صدا زدم....:
-هانس!
÷در خدمتم جناب جئون
-سریع ماشینو بیار در پشتی.... (چرا اونطوری نگام میکرد؟؟؟!!!!)
÷اطاعت میشه قربان😲😱
......دووم بیار یونا دووم بیار...
#تهیونگ
پس چرا یونا چان رو نمیبینم. .....هان اینکه هانس خودمونه. ....
-آی هانسی. ....
÷بله تهیونگ شی؟!
-کجا با این عجله؟؟؟؟
÷دارم میرم ماشین رو برای جناب جئون حاضر کنم...
-.......عجب
÷با بنده امری ندارید؟
-نه.... (برو به جهنم مردک پاچه خوار)
.....#بیمارستان
#یونا
چشمام رو باز کردم و دیدم......
ادامه پارت بعدی....😎😜
منتظر کامنتاتون هستم و لایکاتون😂😂😜😛😘😙
#پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
+تو....اینجا چیکار میکنی (نه نه نه الان وقتش نبود .....لطفا الان نه)
-تو دیگه کی هستی؟
×آروم باش جوون....اگه یونا رو بهم بدی خیلی آروم و بی سر و صدا گورم رو گم میکنم ولی اگه قصد داری لجبازی کنی ....واسه همیشه به آرامش ابدی دعوتت میکنم🔫🔫
-(هاه اینجور وقتا تو فیلما محافظا میپرن وسط....)
×خب نظرت چیه؟؟؟!!
-اگه نظر منو بخوای ترجیح میدم به یه فنجون مشت و لگد دعوتت کنم💀💀💀
×اوه ک اینطور. ..😆😆😆
(موری اوگای اسلحشو برای شلیک آماده میکنه)
شرمنده ولی اون فنجون رو واسه خودت نگه دار....
.........بنگ بنگ
#جونگکوک
با اولین شلیک یونا رو بغل کردم و به سمت یکی از کولر ها دویدم. ....یونا عرق کرده بود:
-یونا خوبی؟؟!
+آره کوکی خوبم فقط.....💔
در حالی ک نفس نفس میزدم گفتم:
-فقط چی؟؟؟؟
+یه کوچولو قلبم درد میکنه.....
-منظورت چیه؟ قلبت؟
#یونا
وااااااااااااای گند زدم کوک همچیو فهمید اونم تو همچین شرایطی💔💔💔
(×شما کجائین؟ ؟؟؟)
+کوک اگه زنده موندیم قول میدم همچیو برات بگم......
-😡😡😡😡
همون موقع بادیگاردای کوک اومدن رو پشت بوم .....دوباره نه ......نه.......نه💔
#جونگکوک
یونا یونا.......بغلش کردم و با محافظا رفتم پائین اون موری اوگای مسخره هم اونجا وایساده بود....میکشمت....
هانس رو صدا زدم....:
-هانس!
÷در خدمتم جناب جئون
-سریع ماشینو بیار در پشتی.... (چرا اونطوری نگام میکرد؟؟؟!!!!)
÷اطاعت میشه قربان😲😱
......دووم بیار یونا دووم بیار...
#تهیونگ
پس چرا یونا چان رو نمیبینم. .....هان اینکه هانس خودمونه. ....
-آی هانسی. ....
÷بله تهیونگ شی؟!
-کجا با این عجله؟؟؟؟
÷دارم میرم ماشین رو برای جناب جئون حاضر کنم...
-.......عجب
÷با بنده امری ندارید؟
-نه.... (برو به جهنم مردک پاچه خوار)
.....#بیمارستان
#یونا
چشمام رو باز کردم و دیدم......
ادامه پارت بعدی....😎😜
منتظر کامنتاتون هستم و لایکاتون😂😂😜😛😘😙
#پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
۲۴.۸k
۱۲ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.