منشی کوک چشه پارت ۲
ویو کوک:
داشتم به کارام میرسیدم. که یکی در زد گفتم بیاد داخل. سرم پایین بود و به برگه ها نگاه میکردم. سرم و اوردم بالا. دیدم یه دختر خوشگل، خیلی خوشگل، غیر قابل توصیفه خوشگلیش. جلوم وایستاده. قلبم. فکر کنم..... عاشق شدم. خیلی علاقه مندم به فاکش بدم............
سریع استخدامش کردم.
ویو ا.ت:
رفتم نشستم روی صندلیم.یه نگاه به لیست ها کردم. کلی کار بود. انجام دادمشون.
ویو یک ماه بعد
یکدفعه کوک اومد گفت مشتری داریم و اونا کره ای بلد نیستن.
منم باید برم. منم قبول کردم رفتیم اونجا. به مرد نسبتن جوون بود. باهاش انگلیسی حرف زدم دستم و دراز کردم که دست بدم که دستمو گرفت خواست ببوسه و منم سریع دستمو کشیدم کمی اخم کردم. ایشش. هول.
ویو کوک:
دیدم مرتیکه چلغوز میخواد دست ا.ت رو ببوسه. ا.ت هم سریع دستشو کشید. نشستیم دور میز شروع کردیم به خوردن غذا. من میگفتم ا.ت هم حرفمو به انگلیسی میگفت.
تو این یک ماه با ا.ت کارا خیلی خوب پیش میره. منم هر روز بیشتر عاشقش میشم. باهم خیلی راحتیم و همدیگه رو به اسم صدا میرنیم. نمیدونم ا.ت هم بهم حس داره یا نه
ویو ا.ت:
یک ماه که من اینجا مسغول به کارم خیلی با کوک راحتم.نمیدونم اما وقتی میبینمش بجوری میشم. لامصب خیلی جذاب. اون رگای دستش و که میبینم دیوونه میشم. امروز قراره برم پیش لیا دوستم.
کارامو زود تموم کردم. به کوک اطلاع دادم. رفتم کافه ای که با لیا قرار داریم. نشستیم داشتیم حرف میزدیم. که یهو لیا پرسید: ا.ت تو عاشق شدی با لحن شیطون
ا.ت: نمیدونم.
لیا: طرف کیه؟
ا.ت: رئیسم
لیا: خوشتیپه
ا.ت: ببین کامل میگم. از همه نظر عالیه و خیلی خیلی خوشتیپه. یه عطری داره. تا وارد اتاقش میشم دیوونم میکنه بوی عطرش.
خیلی خوبه لامصب. قدش از من بلند تره. رگای دستشو نگم. صداش فقط. ی صدای دختر کش داره. حاجی خیلی خوبه.
لیا: ببین فردا به خودت بیشتر برس. برو بهش اعتراف کن.
پرش به صبح.
بیدار شدم. رفتم سرویس کارای مربوطه رو انجام دادم. خوشبو کننده دهان زدم. ارایش کردم خیلی خوشگل شدم. موهامو حالت دادم. یه لباس خوشگل انتخاب کردم پوشیدم. صبحانه خوردم رفتم شرکت. مثل همیشه نگاها رو من زوم بود. اما امروز بیشتر.
..........................................................
داشتم به کارام میرسیدم. که یکی در زد گفتم بیاد داخل. سرم پایین بود و به برگه ها نگاه میکردم. سرم و اوردم بالا. دیدم یه دختر خوشگل، خیلی خوشگل، غیر قابل توصیفه خوشگلیش. جلوم وایستاده. قلبم. فکر کنم..... عاشق شدم. خیلی علاقه مندم به فاکش بدم............
سریع استخدامش کردم.
ویو ا.ت:
رفتم نشستم روی صندلیم.یه نگاه به لیست ها کردم. کلی کار بود. انجام دادمشون.
ویو یک ماه بعد
یکدفعه کوک اومد گفت مشتری داریم و اونا کره ای بلد نیستن.
منم باید برم. منم قبول کردم رفتیم اونجا. به مرد نسبتن جوون بود. باهاش انگلیسی حرف زدم دستم و دراز کردم که دست بدم که دستمو گرفت خواست ببوسه و منم سریع دستمو کشیدم کمی اخم کردم. ایشش. هول.
ویو کوک:
دیدم مرتیکه چلغوز میخواد دست ا.ت رو ببوسه. ا.ت هم سریع دستشو کشید. نشستیم دور میز شروع کردیم به خوردن غذا. من میگفتم ا.ت هم حرفمو به انگلیسی میگفت.
تو این یک ماه با ا.ت کارا خیلی خوب پیش میره. منم هر روز بیشتر عاشقش میشم. باهم خیلی راحتیم و همدیگه رو به اسم صدا میرنیم. نمیدونم ا.ت هم بهم حس داره یا نه
ویو ا.ت:
یک ماه که من اینجا مسغول به کارم خیلی با کوک راحتم.نمیدونم اما وقتی میبینمش بجوری میشم. لامصب خیلی جذاب. اون رگای دستش و که میبینم دیوونه میشم. امروز قراره برم پیش لیا دوستم.
کارامو زود تموم کردم. به کوک اطلاع دادم. رفتم کافه ای که با لیا قرار داریم. نشستیم داشتیم حرف میزدیم. که یهو لیا پرسید: ا.ت تو عاشق شدی با لحن شیطون
ا.ت: نمیدونم.
لیا: طرف کیه؟
ا.ت: رئیسم
لیا: خوشتیپه
ا.ت: ببین کامل میگم. از همه نظر عالیه و خیلی خیلی خوشتیپه. یه عطری داره. تا وارد اتاقش میشم دیوونم میکنه بوی عطرش.
خیلی خوبه لامصب. قدش از من بلند تره. رگای دستشو نگم. صداش فقط. ی صدای دختر کش داره. حاجی خیلی خوبه.
لیا: ببین فردا به خودت بیشتر برس. برو بهش اعتراف کن.
پرش به صبح.
بیدار شدم. رفتم سرویس کارای مربوطه رو انجام دادم. خوشبو کننده دهان زدم. ارایش کردم خیلی خوشگل شدم. موهامو حالت دادم. یه لباس خوشگل انتخاب کردم پوشیدم. صبحانه خوردم رفتم شرکت. مثل همیشه نگاها رو من زوم بود. اما امروز بیشتر.
..........................................................
۳.۶k
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.