فیک تهیونگ (آخرین دیدار)p10
نمی فهمیدم باید چی کار کنم از این طرف فضای مجازی که ترکیده درخواست همکاری رو قبول کنم از این طرف جونگ کوک اون حق داره اینو بخواد چون من میدونم اون منو دوست داره ولی اصلا نشون نمیده باید یه تصمیمی میگرفتم ولی الان واقعا وقتش نبود الان فقط یکم استراحت بود که باعث میشد حالم خوب بشه منی که همون طوری روبه روی در ایستاده بودم نگاهمو از تابلو ی که جلوم قرار داشت به در دادم و گفتم: منم دوست دارم جئون جونگ کوک ولی فقط مثل یه دوست تموم کن این عشق نسبت به منو
با پوزخندی که رو لبام بود رفتم سمت اتاقم و خودمو خالی کردم درو محکم بستم و جیغ خیلی بلندی کشیدم اونم نه یک بار بلکه پنج بار پشت سر هم جوری که مطمئن شدم صدام گرفته یکم گشنم بود و حوصله پختن غذا رو نداشتم رو میز نسکافه ای رنگم یه کوچولو تنقلات بود که یه دونه برداشتم خوردم ولی چرا اینطوری شدم حالم با خوردنش خراب شد احساس کردم تاریخ گذشته بود پس همه رو انداختم دور اون یه کوچولو حس گرسنگی هم رفت پس تصمیم گرفتم فقط بخوابم و به قول لایلا هیچ گوهی نخورم
روی تخت دراز کشیدم و به فکر فرو رفتم کاش الان بعضی از مشکلات حل می شد ترسی که وجودم فرا گرفته بود حرف های پسره که اون شب بهم گفت واقعا ترسناک بود با فکر کردن به اون شرایطی که اونجا توش قرار داشتم تنم لرزید که یهو زنگ در رو زدن بلند شدم برم باز کنم که دیدم یکی خیلی بد داره به در ضربه میزنه ترسیدم ولی صدای آشنایی شنیدم
ا.ت زود درو باز کن الان
اون ... اون جونگ کوک بود سریع دویدم سمت در و بازش کردم جونگ کوک با سرعت دو پرید خونه و در رو سریع بست منم سریع گفتم چیشده نگاهم به دست خونیش افتاد جیغ کوچیکی کشیدم که گفت:
هیچی نیست عزیزم یه زخم ساده هست خب سرمو تکون دادم و محکم بغلش کردم اونم متقابلا بغلم کرد که گفتم:
میخوام بدونم چی شده همین الان
جونگ کوک. هیچی نشده
ا.ت . آره حق با توئه هیچی نشده دستت اینطوری خونیه ها
جونگ کوک. راستش داشتم از اینجا با سرعت میرفتم که یهو تصادف کردم گیر آدمای خطرناک افتادم و به خاطر اینکه خونه تو نزدیک بود اومدم اینجا حالا آروم باش خب
ا.ت از بغل کوک اومد بیرون
دروغ میگی
جونگ کوک نه نمیگممممممم
ا.ت میگی
جونگ کوک. یااااااا نمیگمممممم اصلا از من راستگو تر
ا.ت ار تو دروغ گو تر؟؟
جونگ کوک. خودت
ا.ت زشت
جونگ کوک خودتی
ا.ت میخواست جواب بده که کوک گفت:
غذا چی دالیییییم
ا.ت کوفت میخوری
جونگ کوک. اگه دستپخت تو باشه آره
کوک رفت سمت آشپز خونه صداش دراومد. عههههه کو پس
ا.ت چی کو پس
جونگ کوک. کوفت دیگه
ا.ت هه خوبی
جونگ کوک. آره چطور
ا.ت حوصله درست کردن غذا رو نداشتم
جونگ کوک. پس از بیرون سفارش میدم
ا.ت خودت چرا درست نمیکنی
جونگ کوک. حسش نیست میدونی
ا.ت آره خیلی هم میدونمممم
با پوزخندی که رو لبام بود رفتم سمت اتاقم و خودمو خالی کردم درو محکم بستم و جیغ خیلی بلندی کشیدم اونم نه یک بار بلکه پنج بار پشت سر هم جوری که مطمئن شدم صدام گرفته یکم گشنم بود و حوصله پختن غذا رو نداشتم رو میز نسکافه ای رنگم یه کوچولو تنقلات بود که یه دونه برداشتم خوردم ولی چرا اینطوری شدم حالم با خوردنش خراب شد احساس کردم تاریخ گذشته بود پس همه رو انداختم دور اون یه کوچولو حس گرسنگی هم رفت پس تصمیم گرفتم فقط بخوابم و به قول لایلا هیچ گوهی نخورم
روی تخت دراز کشیدم و به فکر فرو رفتم کاش الان بعضی از مشکلات حل می شد ترسی که وجودم فرا گرفته بود حرف های پسره که اون شب بهم گفت واقعا ترسناک بود با فکر کردن به اون شرایطی که اونجا توش قرار داشتم تنم لرزید که یهو زنگ در رو زدن بلند شدم برم باز کنم که دیدم یکی خیلی بد داره به در ضربه میزنه ترسیدم ولی صدای آشنایی شنیدم
ا.ت زود درو باز کن الان
اون ... اون جونگ کوک بود سریع دویدم سمت در و بازش کردم جونگ کوک با سرعت دو پرید خونه و در رو سریع بست منم سریع گفتم چیشده نگاهم به دست خونیش افتاد جیغ کوچیکی کشیدم که گفت:
هیچی نیست عزیزم یه زخم ساده هست خب سرمو تکون دادم و محکم بغلش کردم اونم متقابلا بغلم کرد که گفتم:
میخوام بدونم چی شده همین الان
جونگ کوک. هیچی نشده
ا.ت . آره حق با توئه هیچی نشده دستت اینطوری خونیه ها
جونگ کوک. راستش داشتم از اینجا با سرعت میرفتم که یهو تصادف کردم گیر آدمای خطرناک افتادم و به خاطر اینکه خونه تو نزدیک بود اومدم اینجا حالا آروم باش خب
ا.ت از بغل کوک اومد بیرون
دروغ میگی
جونگ کوک نه نمیگممممممم
ا.ت میگی
جونگ کوک. یااااااا نمیگمممممم اصلا از من راستگو تر
ا.ت ار تو دروغ گو تر؟؟
جونگ کوک. خودت
ا.ت زشت
جونگ کوک خودتی
ا.ت میخواست جواب بده که کوک گفت:
غذا چی دالیییییم
ا.ت کوفت میخوری
جونگ کوک. اگه دستپخت تو باشه آره
کوک رفت سمت آشپز خونه صداش دراومد. عههههه کو پس
ا.ت چی کو پس
جونگ کوک. کوفت دیگه
ا.ت هه خوبی
جونگ کوک. آره چطور
ا.ت حوصله درست کردن غذا رو نداشتم
جونگ کوک. پس از بیرون سفارش میدم
ا.ت خودت چرا درست نمیکنی
جونگ کوک. حسش نیست میدونی
ا.ت آره خیلی هم میدونمممم
۶.۴k
۱۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.