♡ رمان
Name : مافیای قلدر من
part : ۱۲
♡ جینو چرا چاقو خوردی چیشد ؟
+ چیزی نیست !
_ خر خودتی !
+ جانم ؟
_ زودباش بگو چه خبره !
+ خب ...... ( کل ماجرا رو گفت )
♡ الان خوبی ؟
+ آره .
یه نگاهی به دورم کردم تا جیمینو پیدا کنم ولی نبود .
+ ام جیمین کجاست ؟
جین : سر قبر جانگ هه یاع یاع یاع
مامان جیمین : قبر جانگ هه ؟ ..... جی..جیمین جیمیننننننن پسرممممممم ! ( دوید رفت )
تهیونگ: یا خدااااا جیمینننن ( دوید رفت )
پسرا : وایییییی جیمینننننننن . ( دویدن رفتن )
♡ جیمیننننن غلططط کرددد ( دوید رفت )
مامان لارا : جیمینننن جان ! ( دوید رفت )
~ جیمیننننننننن ( دوید رفت )
+ وقتی همه رفتن فهمیدم جیمین رفته سربخت جانگ هه سریع سُرُم رو کندم و دنبال جیمین رفتم درد زیادی داشتم ولی نگران جیمین بودم سریع رفتم انگار گم شده بودم ک از یه کوچه صدایه داد اومد رفتم ک دیدم جیمین داره جانگ هه رو میزنه و یه هیتر هم میخواد ازش عکس بگیره سریع رفتم سمت جیمین ک هولم داد و من دستبندم به یقش گیر کرد و افتاد روم و لبام با لباش برخورد کرد یکم بعد مایعی گرم جایه شکمم حس کردم جیمین هم همینطور سریع از روم پاشد ک دیدم خونریزی کردم جیمین جانگ هه رو به بادیگارداش سپرد و منو برآید استایل بغلم کردو برد سوار ماشینش کرد و بردم خارج از شهر رسیدیم به یه عمارت بزرگتر از عمارت خودمون سریع براید استایل بغلم کرد و بردم داخل ک من دیگه چیزی نفهمیدم .
* چند ساعت بعد *
+ آیییی شکمم ..... یه نگاهی به اطرافم کردم دیدم تویه اتاقم با تم مشکی پاشدم ک دیدم لباسام عوض شده همون لحظه جیمین اومد داخل و گفت :
_ بهوش اومدی ؟ درد نداری ؟
+ ها نه ولی تو لباسامو عوض کردی ؟
_ آره زخمتم خودم پانسمان کردم .
+ چییییی ؟ تو بدنمو دیدی ؟
_ نترس کاریت نکردم خنگول !
+ چه ربطی داره ....
دستاشو کرد تو جیبش و بایه پوزخند اومد طرفم انقد رفتم عقب ک افتادم رو میز اونم رو صورتم خم شد و دم گوشم گفت :
_ هیچوقت نسبت به دختری مثل تو تحریک نمیشم .... به نظرت عقلمو دادم اجاره یا مغز خر خوردم ؟
ادامه دارد ....
part : ۱۲
♡ جینو چرا چاقو خوردی چیشد ؟
+ چیزی نیست !
_ خر خودتی !
+ جانم ؟
_ زودباش بگو چه خبره !
+ خب ...... ( کل ماجرا رو گفت )
♡ الان خوبی ؟
+ آره .
یه نگاهی به دورم کردم تا جیمینو پیدا کنم ولی نبود .
+ ام جیمین کجاست ؟
جین : سر قبر جانگ هه یاع یاع یاع
مامان جیمین : قبر جانگ هه ؟ ..... جی..جیمین جیمیننننننن پسرممممممم ! ( دوید رفت )
تهیونگ: یا خدااااا جیمینننن ( دوید رفت )
پسرا : وایییییی جیمینننننننن . ( دویدن رفتن )
♡ جیمیننننن غلططط کرددد ( دوید رفت )
مامان لارا : جیمینننن جان ! ( دوید رفت )
~ جیمیننننننننن ( دوید رفت )
+ وقتی همه رفتن فهمیدم جیمین رفته سربخت جانگ هه سریع سُرُم رو کندم و دنبال جیمین رفتم درد زیادی داشتم ولی نگران جیمین بودم سریع رفتم انگار گم شده بودم ک از یه کوچه صدایه داد اومد رفتم ک دیدم جیمین داره جانگ هه رو میزنه و یه هیتر هم میخواد ازش عکس بگیره سریع رفتم سمت جیمین ک هولم داد و من دستبندم به یقش گیر کرد و افتاد روم و لبام با لباش برخورد کرد یکم بعد مایعی گرم جایه شکمم حس کردم جیمین هم همینطور سریع از روم پاشد ک دیدم خونریزی کردم جیمین جانگ هه رو به بادیگارداش سپرد و منو برآید استایل بغلم کردو برد سوار ماشینش کرد و بردم خارج از شهر رسیدیم به یه عمارت بزرگتر از عمارت خودمون سریع براید استایل بغلم کرد و بردم داخل ک من دیگه چیزی نفهمیدم .
* چند ساعت بعد *
+ آیییی شکمم ..... یه نگاهی به اطرافم کردم دیدم تویه اتاقم با تم مشکی پاشدم ک دیدم لباسام عوض شده همون لحظه جیمین اومد داخل و گفت :
_ بهوش اومدی ؟ درد نداری ؟
+ ها نه ولی تو لباسامو عوض کردی ؟
_ آره زخمتم خودم پانسمان کردم .
+ چییییی ؟ تو بدنمو دیدی ؟
_ نترس کاریت نکردم خنگول !
+ چه ربطی داره ....
دستاشو کرد تو جیبش و بایه پوزخند اومد طرفم انقد رفتم عقب ک افتادم رو میز اونم رو صورتم خم شد و دم گوشم گفت :
_ هیچوقت نسبت به دختری مثل تو تحریک نمیشم .... به نظرت عقلمو دادم اجاره یا مغز خر خوردم ؟
ادامه دارد ....
۳.۶k
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.