꙳ همکلاسی غیرتی من ꙳
꙳ همکلاسی غیرتی من ꙳
Part 16
( از زبان ا/ت )
چشامو که باز کردم مدام یه نور سفید می دیدم
قلبم هنوزم درد می کرد
یک ذره که بیشتر تونستم چشامو باز کنم دیدم تو بیمارستانم و دارن با تخت می بزنم سمت یه اتاق و جونگ کوک هم کنارمه و داره گریه می کنه
و دوباره چشمامو بستم
( از زبان جونگ کوک)
ا/ت رو بردن تو اتاق و منو راه ندادن
از نگرانی داشتم گریه می کردم ( اخی بچممم)
یک ذره که اروم شدم دیدم جیمین و یونا کنارمن
یونا : حال ا/ت چطوره؟
جونگ کوک : هق ... نمیدونم
که یهو در اتاق باز شد و یه خانمی امد داخل اتاق.......
حمایت.......؟ 💜
Part 16
( از زبان ا/ت )
چشامو که باز کردم مدام یه نور سفید می دیدم
قلبم هنوزم درد می کرد
یک ذره که بیشتر تونستم چشامو باز کنم دیدم تو بیمارستانم و دارن با تخت می بزنم سمت یه اتاق و جونگ کوک هم کنارمه و داره گریه می کنه
و دوباره چشمامو بستم
( از زبان جونگ کوک)
ا/ت رو بردن تو اتاق و منو راه ندادن
از نگرانی داشتم گریه می کردم ( اخی بچممم)
یک ذره که اروم شدم دیدم جیمین و یونا کنارمن
یونا : حال ا/ت چطوره؟
جونگ کوک : هق ... نمیدونم
که یهو در اتاق باز شد و یه خانمی امد داخل اتاق.......
حمایت.......؟ 💜
۳۸.۷k
۰۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.