red room. p25
دکتر: چند ساعت پیش عمل داشته معلومه نیاز داره
پرستار: الان میارم
کوک: لونا زخمت خون ریزی کرده؟؟
دکتر: بزار ببینم، چیزی نیست فقط فشار اومده به زخمش پرستار اون وسایلو بده
لونا دراز کشید دکتر زخمشو تمیز کرد و بست پرستار و دکتر رفتن تا سرم رو بیارن که دکتر بعد از 5 دقیقه اومد سرم رو زد و رفت لونا بعد از 15 دقیقه خوابش برد سرم تموم شد و براش دراوردن ولی لونا خواب خواب بود دکتر رفت بیرون و کوک سرشو گذاشت روی دسته مبل و به لونا نگاه میکرد
تهیونگ: واو وقتی میخوابه خیلی ارومه
کوک: اوهوم
تهیونگ: هیوکو بگیری میخوای چیکار کنی؟
کوک:......
تهیونگ: همون بهتر ندونم، توی مهمونی هست؟
کوک: توی مهمونی یک کار بزرگ تر داریم
تهیونگ: چی؟ معرفی تو؟
کوک: نه گرفتن فلش اطلاعات سری ایل جونگ
تهیونگ: تو هنوز اونو میخوای؟!!
کوک: وقتی اونو بگیرم دیگه نمیتونه با خیال راحت شب سرشو بزاره بتمرگه
تهیونگ: واو خب برم به بچه ها بگم؟
کوک: خودم باید برم سر بزنم حواست به لونا باشه
تهیونگ: اوکی
30مینت بعد
لونا کم کم بیدار شد
لونا: تهیونگ.. کوک کجاست؟!
تهیونگ: بیدار شدی؟ کوک رفت یک کاریو درست کنه
لونا: اها
لونا: یک کاری... درست کنه؟ چه کاری؟
تهیونگ: هوم... چیز بزرگیه. یه سری اطلاعات که باید از دست یکی بگیره.
لونا: (نگران) اطلاعات؟ کدوم اطلاعات؟
تهیونگ: (نمیدونه چطوری توضیح بده) بهتره نپرسی. فقط حواست به خودت باشه، باشه؟
لونا: اما من نگرانم
تهیونگ: بهش اعتماد کن. اون میدونه چی کار میکنه.
40 دقیقه بعد
کوک: (با چهره مضطرب ) چه خبر؟
تهیونگ: لونا نگران تو بود!
کوک: باید به اون اطلاعات برسیم.
لونا: (نگران) کوک، این کار خطرناک نیست؟
کوک: (بدون استرس) خطرناک، اره، ولی ما هیچ انتخاب دیگهای نداریم. اگر اطلاعات دست ایل جونگ بمونه بدبختیم
لونا: میدونی چطوری میخوای این کار رو انجام بدی؟
کوک: به یک نقشه نیاز داریم. تهیونگ، تو باید…”
(بعدا میفهمین)
فلش بک زمانی که کوک رفت پیش اعضای باند
کوک دستشو میکوبونه روی برگه ای که رو میزکوک: یعنی چی سه تاتون میخواید لونا رو بندازم بیرون(داد) بهتره همین الان این فکرو از ذهنتون وگرمه خودم میدونم باهاتون چیکار کنم
مرد۱:قربان ولی لونا
کوک: اولن ولی نداریم و دوما لونا یهنی چی خانم لونا
مرد۲:(استرس) خانم لونا بیافته توی دردسر ممکنه
کوک: اون کارشو از شماها بهتر بلده و اگر خودش بخواد با کمال میل میتونه با من ریاست رو بگیره پس دهناتونو ببندین
مرد۳:ولی...
کوک: کسی حرف دیگه ای داره؟
پایان فلش بک
لونا: فردا میتونم مرخص بشمممم
کوک: بچه انقدر هیجان داری؟(لبخند)
لونا: معلومه همینو میخوام از بیمارستان واقعا بدم میاد
پرستار: الان میارم
کوک: لونا زخمت خون ریزی کرده؟؟
دکتر: بزار ببینم، چیزی نیست فقط فشار اومده به زخمش پرستار اون وسایلو بده
لونا دراز کشید دکتر زخمشو تمیز کرد و بست پرستار و دکتر رفتن تا سرم رو بیارن که دکتر بعد از 5 دقیقه اومد سرم رو زد و رفت لونا بعد از 15 دقیقه خوابش برد سرم تموم شد و براش دراوردن ولی لونا خواب خواب بود دکتر رفت بیرون و کوک سرشو گذاشت روی دسته مبل و به لونا نگاه میکرد
تهیونگ: واو وقتی میخوابه خیلی ارومه
کوک: اوهوم
تهیونگ: هیوکو بگیری میخوای چیکار کنی؟
کوک:......
تهیونگ: همون بهتر ندونم، توی مهمونی هست؟
کوک: توی مهمونی یک کار بزرگ تر داریم
تهیونگ: چی؟ معرفی تو؟
کوک: نه گرفتن فلش اطلاعات سری ایل جونگ
تهیونگ: تو هنوز اونو میخوای؟!!
کوک: وقتی اونو بگیرم دیگه نمیتونه با خیال راحت شب سرشو بزاره بتمرگه
تهیونگ: واو خب برم به بچه ها بگم؟
کوک: خودم باید برم سر بزنم حواست به لونا باشه
تهیونگ: اوکی
30مینت بعد
لونا کم کم بیدار شد
لونا: تهیونگ.. کوک کجاست؟!
تهیونگ: بیدار شدی؟ کوک رفت یک کاریو درست کنه
لونا: اها
لونا: یک کاری... درست کنه؟ چه کاری؟
تهیونگ: هوم... چیز بزرگیه. یه سری اطلاعات که باید از دست یکی بگیره.
لونا: (نگران) اطلاعات؟ کدوم اطلاعات؟
تهیونگ: (نمیدونه چطوری توضیح بده) بهتره نپرسی. فقط حواست به خودت باشه، باشه؟
لونا: اما من نگرانم
تهیونگ: بهش اعتماد کن. اون میدونه چی کار میکنه.
40 دقیقه بعد
کوک: (با چهره مضطرب ) چه خبر؟
تهیونگ: لونا نگران تو بود!
کوک: باید به اون اطلاعات برسیم.
لونا: (نگران) کوک، این کار خطرناک نیست؟
کوک: (بدون استرس) خطرناک، اره، ولی ما هیچ انتخاب دیگهای نداریم. اگر اطلاعات دست ایل جونگ بمونه بدبختیم
لونا: میدونی چطوری میخوای این کار رو انجام بدی؟
کوک: به یک نقشه نیاز داریم. تهیونگ، تو باید…”
(بعدا میفهمین)
فلش بک زمانی که کوک رفت پیش اعضای باند
کوک دستشو میکوبونه روی برگه ای که رو میزکوک: یعنی چی سه تاتون میخواید لونا رو بندازم بیرون(داد) بهتره همین الان این فکرو از ذهنتون وگرمه خودم میدونم باهاتون چیکار کنم
مرد۱:قربان ولی لونا
کوک: اولن ولی نداریم و دوما لونا یهنی چی خانم لونا
مرد۲:(استرس) خانم لونا بیافته توی دردسر ممکنه
کوک: اون کارشو از شماها بهتر بلده و اگر خودش بخواد با کمال میل میتونه با من ریاست رو بگیره پس دهناتونو ببندین
مرد۳:ولی...
کوک: کسی حرف دیگه ای داره؟
پایان فلش بک
لونا: فردا میتونم مرخص بشمممم
کوک: بچه انقدر هیجان داری؟(لبخند)
لونا: معلومه همینو میخوام از بیمارستان واقعا بدم میاد
۱.۲k
۱۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.