✨🦋✨
✨🦋✨
{عشقم بادیگارده}
[part4]
ویو لوکاس
داشتم با لئو حرف میزدم که خواهر لئو یه هودی کالباسی رنگ پوشیده بود با یه دامن کوتاه موهاش رو باز گذاشته بی اختیار بهش خیره شده بودم که
× لینا اومدی
اومد پایین و نزدیکمون شد
+ امم سلام من لینا هستم
- خوشبختم منم لوکاس هستم
ویو لینا
خیلی احساس معذب شده بودم . باید راهی برای بیرون رفتن پیدا کنم چون نفسم دیگه بالا نمیاد.
+ اممم فکر کنم کوکی ها حاضر شده باشه میرم میارم
× نه وایستا انجوما میارع
×خب خب لینا ما میخواییم یه چیزی بهت بگیم
+ چی؟
× خب ببین میدونی چرا لوکاس رو آوردم خونمون؟
+ خب چرا ؟
× چون قرارها این جا زندگی کنه
+ چیییییی؟ چرااااا؟ (با تعجب)
× خبب
- ببین برادت داره میره ژاپن و این بهترین فرسته که جان به تو حمله کنه و تو رو بر علیه لئو استفاده کنه بنابر این من اومدم که ازت مراقب کنم
+ ...(توی شوکه)
× لوکاااااسسسسس(داد)
+ میخوای بری ژاپن ؟
× اره خب امشب بعد از غذا پرواز دارم
+ باید حدس میزدم
× چراااا
+ آنقدر دنبال کار های ژاپن رفتنت بودی وقت نکردی یه نگاه به تقویم بندازی.
× چرا خاستم بلیت بگیرم ۲۴ اکتبر ه امروز
+ اره به لطف سفرت
از دستش اعصبانی بودم رفتم طبقه بالا
× انجومااااا
= بله ؟
× میدونی درد لینا چیه ؟
= خب فرک. کنم اممم
× زود باش
= کل روز داشت درباره اینکه قرارها امسال چه کیک تولدی بهش بدید حرف میزد
ویو لوکاس
حدس میزنم تولدش بود گوشیم رو از توی جیبم در آوردم یه کیک خوش مزه سفارش دادم
× وای وقت جبرانش رو ندارم چه کار کنم ؟
- اممم من میرم طبقه بالا باهاش حرف بزنم
× حال شما هم دیگه رو خوب نمیشناسید چی میخوای بگی
- اینو دیگه بسپار به من
رفتم طبقه ی بالا و در زدم
- منم
+ بیا تو
- امم خب میخوام یه چیزی بهت بگم ولی ضایع بازی در نیار
+ چی زود بگو حوصله ندارم
- خب برادرت از قصد اون جواب را و بهت داد
+ چی
- به کیک خوشمزه سفارش داده قراره برسه خب بنظرت اون بدون حتی یه کیک تولد میره ژاپن ؟
و...
#ادامه_دارد...
{عشقم بادیگارده}
[part4]
ویو لوکاس
داشتم با لئو حرف میزدم که خواهر لئو یه هودی کالباسی رنگ پوشیده بود با یه دامن کوتاه موهاش رو باز گذاشته بی اختیار بهش خیره شده بودم که
× لینا اومدی
اومد پایین و نزدیکمون شد
+ امم سلام من لینا هستم
- خوشبختم منم لوکاس هستم
ویو لینا
خیلی احساس معذب شده بودم . باید راهی برای بیرون رفتن پیدا کنم چون نفسم دیگه بالا نمیاد.
+ اممم فکر کنم کوکی ها حاضر شده باشه میرم میارم
× نه وایستا انجوما میارع
×خب خب لینا ما میخواییم یه چیزی بهت بگیم
+ چی؟
× خب ببین میدونی چرا لوکاس رو آوردم خونمون؟
+ خب چرا ؟
× چون قرارها این جا زندگی کنه
+ چیییییی؟ چرااااا؟ (با تعجب)
× خبب
- ببین برادت داره میره ژاپن و این بهترین فرسته که جان به تو حمله کنه و تو رو بر علیه لئو استفاده کنه بنابر این من اومدم که ازت مراقب کنم
+ ...(توی شوکه)
× لوکاااااسسسسس(داد)
+ میخوای بری ژاپن ؟
× اره خب امشب بعد از غذا پرواز دارم
+ باید حدس میزدم
× چراااا
+ آنقدر دنبال کار های ژاپن رفتنت بودی وقت نکردی یه نگاه به تقویم بندازی.
× چرا خاستم بلیت بگیرم ۲۴ اکتبر ه امروز
+ اره به لطف سفرت
از دستش اعصبانی بودم رفتم طبقه بالا
× انجومااااا
= بله ؟
× میدونی درد لینا چیه ؟
= خب فرک. کنم اممم
× زود باش
= کل روز داشت درباره اینکه قرارها امسال چه کیک تولدی بهش بدید حرف میزد
ویو لوکاس
حدس میزنم تولدش بود گوشیم رو از توی جیبم در آوردم یه کیک خوش مزه سفارش دادم
× وای وقت جبرانش رو ندارم چه کار کنم ؟
- اممم من میرم طبقه بالا باهاش حرف بزنم
× حال شما هم دیگه رو خوب نمیشناسید چی میخوای بگی
- اینو دیگه بسپار به من
رفتم طبقه ی بالا و در زدم
- منم
+ بیا تو
- امم خب میخوام یه چیزی بهت بگم ولی ضایع بازی در نیار
+ چی زود بگو حوصله ندارم
- خب برادرت از قصد اون جواب را و بهت داد
+ چی
- به کیک خوشمزه سفارش داده قراره برسه خب بنظرت اون بدون حتی یه کیک تولد میره ژاپن ؟
و...
#ادامه_دارد...
۱.۷k
۰۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.