نه بابا کجای کاری

نه بابا کجای کاری
دو روز حالمون خوب بود
میخندیدیم
صدامون تا اون ور گله میومد
افتادیم دنبال قاصدک چیدن تو تپه ها
سرمون گرم بود
کلمون داغ!
نه از آفتاب از عشقی چیزی
انگار تو وجودمون گدازه مذاب فوران میکرد
قلبمون قلقلک میشد
هی رفتیم بالا و بالاتر
پامون گیر کرد به یه سنگی چیزی
کور بودیم کر بودیم
نگو با کَله غل خوردیم زمین دنبال یه ریسه پنبه
دیدیم نه انگار یه چیزی یه جا تکون خورده
قلبمون بود شکسته بود
زیر دست و پا مونده بود
یا چیزی نمیدونیم
دیگه یهو خوب نشدیم دیگه هیچی قشنگ نبود
یه چی گم گردیم
هفت زمین و اسمون رو دنبالش گشتیم
هی خاک میرفت تو چشممون
پیاز خورد میکردیم اشکمون میومد
دیگه اهنگامون شده بود داریوش و چاوشی
دیگه پامون هی گیر میکرد ب در
سیم هندزفیری ها بی کیفیت شده بود
شبا بد میخوابیدیم ک چشمامون پف کرده بود
دیگه فیلم ها هندی شده بودند
ابغوره ها زیاد
قرص ها چینی شدند
دیگه یه مرگیمون شد
دیگه گیر کردیم نخ کش شدیم
خراب شدیم.
تمام شدیم.
قصمون به سر رسید.
کلاغه اینبار هم به خونش نرسید.