باران خونp34
ویو ا/ت
با اخم بهم نگاه میکرد و منم فاصله ی زیادی با استخر نداشتم به خودم یه تکونی دادم که به اب نزدیک ترم کرد
ا/ت: ولم ننکننننننییی{جیغ}
همین ط.ر دستمو تو دستاش تکون میدادم که تعادل داشته باشم ولی دستا مون سر خوردو با شتاب رفتم تو استخر پاهام به کفش نمیردسید برای همین نمیتونستم بیام بالا که یهو دوتا دست دور کمرم حلقه شد و یه چیز داغی روی لبام اومد میدونستم اون چی بود لب هاش از شدت اعصبانیت داغ بود دستمو به اون پشت بزرگش نزدیک کردم حتی بدنشم داغ بود کم کم نفس کم اوردم که بادستاش به بالا هدایتم کرد{دوستان اسلاید2 رو از دست بدید از این پارت به بعد هیچی نمیفهمید}
بالا خره از اب اومدم بیرون کامل خیس و سنگین شده بودم همین طور که روی اب بودیم با دستم چنگی به سینه اش زدم
ا/ت: چرا اینجوری کردی
نامجون: خوشت اومده بود که
ا/ت: من ؟ از کجا میدونی تو که احساسات من نیستی!
نامجون: دیدم همراهیم کردی بعدشم یادت که نرفته من خون اشامم
ا/ت: خوشم اومد ولی کار درستی نبود دیگه انجامش نده
نامجون: چشمات میگه سیاهشون کنم! هنوزم میخوای؟میتونم انجامش بدم مراحل بعدی زیاد داریم
ا/ت: یاااااا نامجونااااااااا {موهای نامجون رو میکشه}
نامجون: الان دیگه میشه از پیشم نری؟
ا/ت: لوس نشو به هانا گفتم برگرده تا 1 ساعت دیگه میرسه اون خیلی دقیقه
نامجون: فعلا که تو کشور غریبه
ا/ت: غریبه؟ کره رو مثل کف دستش بلده این بار 14 همه که میاد و تصمیم داره زندگی کنه مثل13 بار قبل
نامجون:{ از خنده شکاف برداشته}
ا/ت: من دارم یخ میزنم گشنمم هست
نامجون: جلبک هارو بزار فیریزر اماده شو موهای خوشگلتو خشک کن میریم رستوران ساعت 1 ظهره باید نهار بخوریم
ا/ت: باشه
20 مین بعد
ا/ت: نامجوننننننننننن
نامجون: بله
ا/ت: کر شدی؟
نامجون: ببخشید سشوار روشن بود
ا/ت: نمیتونم زیپ لباسم رو ببندم دستم نمیرسه
نامجون: از بابات به ارث بردی{خنده}
ا/ت: بابامو مسخره نکن جد و ابادت رو مسخره میکنم
نامجون: اخه شنیدم ورزشکارا دستشون به پشتشون نمیرسه
ا/ت: درست شنیدی
نامجون:{ در خود قلت میزند}
ا/ت: لباسم چطوره؟
نامجون: عالی بیا ست بپوشیم
ا/ت: تو شرکت حرف میزنن
نامجون: تو که قرار نیست بیای
ا/ت: من میام ولی کار نمیکنم
نامجون: لج بازی نکن
ا/ت: بشینم تو خونه حوصله ام دو قلو حامله میشه
نامجون: باشه ولی اگه دست به سیاه و سفید بزنی پارت میکنم
ا/ت: اوکی{اسلاید 3 و 4 لباس ا/ت و نامجون}
پرش بعد رستوران
با اخم بهم نگاه میکرد و منم فاصله ی زیادی با استخر نداشتم به خودم یه تکونی دادم که به اب نزدیک ترم کرد
ا/ت: ولم ننکننننننییی{جیغ}
همین ط.ر دستمو تو دستاش تکون میدادم که تعادل داشته باشم ولی دستا مون سر خوردو با شتاب رفتم تو استخر پاهام به کفش نمیردسید برای همین نمیتونستم بیام بالا که یهو دوتا دست دور کمرم حلقه شد و یه چیز داغی روی لبام اومد میدونستم اون چی بود لب هاش از شدت اعصبانیت داغ بود دستمو به اون پشت بزرگش نزدیک کردم حتی بدنشم داغ بود کم کم نفس کم اوردم که بادستاش به بالا هدایتم کرد{دوستان اسلاید2 رو از دست بدید از این پارت به بعد هیچی نمیفهمید}
بالا خره از اب اومدم بیرون کامل خیس و سنگین شده بودم همین طور که روی اب بودیم با دستم چنگی به سینه اش زدم
ا/ت: چرا اینجوری کردی
نامجون: خوشت اومده بود که
ا/ت: من ؟ از کجا میدونی تو که احساسات من نیستی!
نامجون: دیدم همراهیم کردی بعدشم یادت که نرفته من خون اشامم
ا/ت: خوشم اومد ولی کار درستی نبود دیگه انجامش نده
نامجون: چشمات میگه سیاهشون کنم! هنوزم میخوای؟میتونم انجامش بدم مراحل بعدی زیاد داریم
ا/ت: یاااااا نامجونااااااااا {موهای نامجون رو میکشه}
نامجون: الان دیگه میشه از پیشم نری؟
ا/ت: لوس نشو به هانا گفتم برگرده تا 1 ساعت دیگه میرسه اون خیلی دقیقه
نامجون: فعلا که تو کشور غریبه
ا/ت: غریبه؟ کره رو مثل کف دستش بلده این بار 14 همه که میاد و تصمیم داره زندگی کنه مثل13 بار قبل
نامجون:{ از خنده شکاف برداشته}
ا/ت: من دارم یخ میزنم گشنمم هست
نامجون: جلبک هارو بزار فیریزر اماده شو موهای خوشگلتو خشک کن میریم رستوران ساعت 1 ظهره باید نهار بخوریم
ا/ت: باشه
20 مین بعد
ا/ت: نامجوننننننننننن
نامجون: بله
ا/ت: کر شدی؟
نامجون: ببخشید سشوار روشن بود
ا/ت: نمیتونم زیپ لباسم رو ببندم دستم نمیرسه
نامجون: از بابات به ارث بردی{خنده}
ا/ت: بابامو مسخره نکن جد و ابادت رو مسخره میکنم
نامجون: اخه شنیدم ورزشکارا دستشون به پشتشون نمیرسه
ا/ت: درست شنیدی
نامجون:{ در خود قلت میزند}
ا/ت: لباسم چطوره؟
نامجون: عالی بیا ست بپوشیم
ا/ت: تو شرکت حرف میزنن
نامجون: تو که قرار نیست بیای
ا/ت: من میام ولی کار نمیکنم
نامجون: لج بازی نکن
ا/ت: بشینم تو خونه حوصله ام دو قلو حامله میشه
نامجون: باشه ولی اگه دست به سیاه و سفید بزنی پارت میکنم
ا/ت: اوکی{اسلاید 3 و 4 لباس ا/ت و نامجون}
پرش بعد رستوران
۴.۲k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.