جانگکوک
جانگکوک
دیدم که رو شونه ی من خوابش برده
بغلش کردم و میخواستم بزارمش تو اتاقش
که دیدم تشک او خیلی سفت بود برای همین گذاشتمش رو تخت خودم
یه سویشرت خیلی گرم تنش بود در آوردم
(منحرف نشید😈)
_جونگکوک×بیتا
×روشونه ی کوکی خوابم برد یهو دیدم که منو بغل کرد خیلی گرمم بود سویشرتم رو در آورد
_بلند شدم و دیدم بیتا هنوز خوابه رفتم تو آشپزخونه و براش
کیک سیب درست کردم
×خواب بودم که .....
دیدم که رو شونه ی من خوابش برده
بغلش کردم و میخواستم بزارمش تو اتاقش
که دیدم تشک او خیلی سفت بود برای همین گذاشتمش رو تخت خودم
یه سویشرت خیلی گرم تنش بود در آوردم
(منحرف نشید😈)
_جونگکوک×بیتا
×روشونه ی کوکی خوابم برد یهو دیدم که منو بغل کرد خیلی گرمم بود سویشرتم رو در آورد
_بلند شدم و دیدم بیتا هنوز خوابه رفتم تو آشپزخونه و براش
کیک سیب درست کردم
×خواب بودم که .....
۶.۸k
۰۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.