(تو مال منی) 𝑝𝑎𝑟𝑡 : ۴
(تو مال منی) 𝑝𝑎𝑟𝑡 : ۴
ویو ا/ت :
اوووه خسته شدم دیگه باید برم یچی بخورم
شاید یه خرگوش
خب بالاخره من یه خوناشامم ......
ویو نامجون /
خب بالاخره رسیدیم به جنگلی که ا/ت میگفت یه ویلا توش بود با یه حیاط بزرگ تر و کلی وسیله ورزشی با بچه ها رفتیم داخل
داخل هم مثل بیرونش قشنگ بود
یونگی : خسته شدم بریم یچی بخوریم
هوسوک : موافقم
.....
جین : آخیش پوکیدم
کوک : بریم یه دوش بگیریم
نامجون : باشه میرم ببینم چند تا حمام داره .....
خب ۸ تا حمام داره
جیمین : خوبه پس بریم
.....
ویو ا/ت
... خب سیر شدم باید برم پیش بقیه
....... خب اول برم خونه یه دوش بگیرم لباسام رو هم عوض کنم
.....
آخیش چقدر دوش آب سرد خوبه
دینگ دینگ دینگ دینگ (زنگ موبایل ا/ت😂)
ا/ت : رییسه
سلام رییس
رییس هو : خب چه خبر دخترم (رییس هو به ا/ت میگه دخترم چون از جونی ا/ت
داره اونو بزرگ میکنه و میدونه ا/ت خوناشامه و رییس هو دوست بابای ا/ت)چیکار میکنی با پسرا
ا/ت : هعی عمو اصلن بلد نیستن چیکار بکنن و خیلی بچن
سخته کار باهاشون
رییس هو : ... میدونم اما میخوام دو روز دیگه بری یه ماموریت
با پسرا
ا/ت : چی؟
اونا هنوز هیچی بلد نیستن که من چیکار کنم نمیشه دیر تر برم
رییس هو : نه آخه روز بعد ماموریت میره خارج کشور
با پسرا بیشتر تمرین کن
باید بری و از گاوصندوق اتاقش شمش طلا بیاری برام
ا/ت : چشم عمو هرچی شما بگین
رییس هو : خوبه حالا برو
....
ا/ت : عاح یعنی چی چیکار کنم الان
باید تمرینا رو سخت تر کنم ؟
هعی حالا ولش فعلن باید برم اونجا
ویو ا/ت :
اوووه خسته شدم دیگه باید برم یچی بخورم
شاید یه خرگوش
خب بالاخره من یه خوناشامم ......
ویو نامجون /
خب بالاخره رسیدیم به جنگلی که ا/ت میگفت یه ویلا توش بود با یه حیاط بزرگ تر و کلی وسیله ورزشی با بچه ها رفتیم داخل
داخل هم مثل بیرونش قشنگ بود
یونگی : خسته شدم بریم یچی بخوریم
هوسوک : موافقم
.....
جین : آخیش پوکیدم
کوک : بریم یه دوش بگیریم
نامجون : باشه میرم ببینم چند تا حمام داره .....
خب ۸ تا حمام داره
جیمین : خوبه پس بریم
.....
ویو ا/ت
... خب سیر شدم باید برم پیش بقیه
....... خب اول برم خونه یه دوش بگیرم لباسام رو هم عوض کنم
.....
آخیش چقدر دوش آب سرد خوبه
دینگ دینگ دینگ دینگ (زنگ موبایل ا/ت😂)
ا/ت : رییسه
سلام رییس
رییس هو : خب چه خبر دخترم (رییس هو به ا/ت میگه دخترم چون از جونی ا/ت
داره اونو بزرگ میکنه و میدونه ا/ت خوناشامه و رییس هو دوست بابای ا/ت)چیکار میکنی با پسرا
ا/ت : هعی عمو اصلن بلد نیستن چیکار بکنن و خیلی بچن
سخته کار باهاشون
رییس هو : ... میدونم اما میخوام دو روز دیگه بری یه ماموریت
با پسرا
ا/ت : چی؟
اونا هنوز هیچی بلد نیستن که من چیکار کنم نمیشه دیر تر برم
رییس هو : نه آخه روز بعد ماموریت میره خارج کشور
با پسرا بیشتر تمرین کن
باید بری و از گاوصندوق اتاقش شمش طلا بیاری برام
ا/ت : چشم عمو هرچی شما بگین
رییس هو : خوبه حالا برو
....
ا/ت : عاح یعنی چی چیکار کنم الان
باید تمرینا رو سخت تر کنم ؟
هعی حالا ولش فعلن باید برم اونجا
۲۹.۸k
۲۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.