~~~فیک پرستار~~~
پارت : ۱
یه نگاه به دائون کردم.
عین هو گاو داشت فسفود میخورد ، کارد بزنه به شکمت سگ مصب!
هوی ورپریده آرامتر ، نگرفتن ازت!
= خفه شو بابا ، یک هفته ننم اومده بود سئول نزاشت لب به غذاعای فسفودی بزنم .
تک خنده ای کردم ، همچنان با آرامش قهوه مو مینوشیدم هرکی ندونه فکر میکنه مونالیزایی چیزیم ://
= میگم بورام میخوایی چیکار کنی؟!
لبو لوچه مو آویزون کردم و به دائون نگاه کردم.
(یک هفته قبل)
از خواب پریدم چیشده؟! موش اومده؟! مغولان حمله کردن؟!
یک کشیده زدم تو گوشم ، هواسم برگشت سر جاش
این بار گوشامو تیز کردم ، یکی دستشو گذاشته بود رو دکمه آیفون و میفشورد ، سرسام گرفتم اه
یک تکونی به خودم دادم و بعد از مطمئن شدن ظاهرم به سمت در رفتم
بله کیه؟!کندی دروو
درو که بازکردم با قیافه تپل و کله کچل صاحب خونه مواجه شدم ، این چی می خواست دیگه!
فرمایش؟!
÷اوه! شاکیم که هستی
گیرم که باشم ، فرمایش؟!
÷اومدم پولمو بگیرم
دستشو جلو صورتم گرفت و عدد دو رو نشونم داد
÷دوماهه کرایه مو ندادی ، این ماه هم ندی باس جالو پلاستو جمع کنی ، شیفهم شد؟!
اهو از مادر نزاییده کسی بخواد به بورام بگه بالا چشمت ابروعه ، حالا این ایکبیری تهدیدم میکنه؟!
خیلی سیع کردم جلو زبونمو بگیرم تا کار دستم نده اما چه کنیم که بازم کار خودشو میکنه .
ببین مردتیکه یا//بو ، واس من قپی اومدی نیومدیاااا
÷واس من صداتو بلند میکنی؟! حالا که اینجوری شد همین الان جالو پلاستو جمع کن بزن به چاک!
فردا که پسرم ازدواج کرد دست عروسشو میگیره میاد اینجا!
با اینکه میدونستم رو نامو//سش حساسه اما باز نتونستم خودموکنترل کنم
حیف اون دختری که بخواد عروس تو بشه
با صورتی عصبانی غرید :
÷چی زر زر کردی؟!
بازم کم نیاوردم
کرم شدی خداروشکر؟!.
دستشو تهدید کنان گرفت سمت صورتم
÷ببین بچه ..
اوکی ، حالا که اینجوری شد یک لحظه هم حاظر نیستم تو این گاو دونی بمونم
دستمو طلبکار سمتش بردم
یول پیشمو بده طی یک هفته خالی میکنم
شاکی از کم آوردنش گفت :
÷خیلی خب هرچه زودتر گورتو گم کن ، میخوام دست پسرو عروسمو بگیرم بیارم اینجا .
گذاشتو رفت ، صبر کن ببینم این چی زر زد گفت گورمو گم کنم؟!
منکه باید کمتر از یک هفته اینجارو خالی کنم ، یک درسی بت میدم اون سرش ناپیداا
دوان دوان صندلمو در اوردم پریدم رو کله کچلش تا میخورد بادمنجون کاشتم کنار چشاش
&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_
غلط کردم
=بنظرت الان فایده داره؟!
آهی از حسرت نداریم کشیدم
نمیدونم ، کاش مامان و بابام الان زنده بودند
دستشو رو شونم کذاشت
=خدا رحمتشون کنه اما با آه کشیدن چیزیم درست نمیشه .
ببینم یک سمساری خوب میشناسی؟!
متعجب از حرفم گفت :
=سمساری برای چی؟!
یه نگاه به دائون کردم.
عین هو گاو داشت فسفود میخورد ، کارد بزنه به شکمت سگ مصب!
هوی ورپریده آرامتر ، نگرفتن ازت!
= خفه شو بابا ، یک هفته ننم اومده بود سئول نزاشت لب به غذاعای فسفودی بزنم .
تک خنده ای کردم ، همچنان با آرامش قهوه مو مینوشیدم هرکی ندونه فکر میکنه مونالیزایی چیزیم ://
= میگم بورام میخوایی چیکار کنی؟!
لبو لوچه مو آویزون کردم و به دائون نگاه کردم.
(یک هفته قبل)
از خواب پریدم چیشده؟! موش اومده؟! مغولان حمله کردن؟!
یک کشیده زدم تو گوشم ، هواسم برگشت سر جاش
این بار گوشامو تیز کردم ، یکی دستشو گذاشته بود رو دکمه آیفون و میفشورد ، سرسام گرفتم اه
یک تکونی به خودم دادم و بعد از مطمئن شدن ظاهرم به سمت در رفتم
بله کیه؟!کندی دروو
درو که بازکردم با قیافه تپل و کله کچل صاحب خونه مواجه شدم ، این چی می خواست دیگه!
فرمایش؟!
÷اوه! شاکیم که هستی
گیرم که باشم ، فرمایش؟!
÷اومدم پولمو بگیرم
دستشو جلو صورتم گرفت و عدد دو رو نشونم داد
÷دوماهه کرایه مو ندادی ، این ماه هم ندی باس جالو پلاستو جمع کنی ، شیفهم شد؟!
اهو از مادر نزاییده کسی بخواد به بورام بگه بالا چشمت ابروعه ، حالا این ایکبیری تهدیدم میکنه؟!
خیلی سیع کردم جلو زبونمو بگیرم تا کار دستم نده اما چه کنیم که بازم کار خودشو میکنه .
ببین مردتیکه یا//بو ، واس من قپی اومدی نیومدیاااا
÷واس من صداتو بلند میکنی؟! حالا که اینجوری شد همین الان جالو پلاستو جمع کن بزن به چاک!
فردا که پسرم ازدواج کرد دست عروسشو میگیره میاد اینجا!
با اینکه میدونستم رو نامو//سش حساسه اما باز نتونستم خودموکنترل کنم
حیف اون دختری که بخواد عروس تو بشه
با صورتی عصبانی غرید :
÷چی زر زر کردی؟!
بازم کم نیاوردم
کرم شدی خداروشکر؟!.
دستشو تهدید کنان گرفت سمت صورتم
÷ببین بچه ..
اوکی ، حالا که اینجوری شد یک لحظه هم حاظر نیستم تو این گاو دونی بمونم
دستمو طلبکار سمتش بردم
یول پیشمو بده طی یک هفته خالی میکنم
شاکی از کم آوردنش گفت :
÷خیلی خب هرچه زودتر گورتو گم کن ، میخوام دست پسرو عروسمو بگیرم بیارم اینجا .
گذاشتو رفت ، صبر کن ببینم این چی زر زد گفت گورمو گم کنم؟!
منکه باید کمتر از یک هفته اینجارو خالی کنم ، یک درسی بت میدم اون سرش ناپیداا
دوان دوان صندلمو در اوردم پریدم رو کله کچلش تا میخورد بادمنجون کاشتم کنار چشاش
&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_
غلط کردم
=بنظرت الان فایده داره؟!
آهی از حسرت نداریم کشیدم
نمیدونم ، کاش مامان و بابام الان زنده بودند
دستشو رو شونم کذاشت
=خدا رحمتشون کنه اما با آه کشیدن چیزیم درست نمیشه .
ببینم یک سمساری خوب میشناسی؟!
متعجب از حرفم گفت :
=سمساری برای چی؟!
۴.۱k
۲۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.