جنگل یوسانگ
#جنگل یوسانگ
#پارت ۳
اون شب رو لاهی و جیمی با هم گذروندن و جیمی از ترس اصلا خوابش نمی برد و در انتها تو بغل لاهی خوابید
لاهی بلند شد و جاش رو مرتب کرد و جیمی رو بلند کرد
با هم غذا خوردن و به سمت باشگاه رفتن تا دوباره به تیمارستان برن
جیمی توی دنبل ها دنبال وزنه ی ۱۰۰ کیلویی بود
_تو اعتماد به سقفی نزنی کمرت رو دولا کنی کصخل
لاهی لب زد و به سمت تردمیل رفت و هدفونش رو روی گوشش گذاشت
آروم ورزش می کرد که دستایی رو روی کمرش حس کرد و برگشت که ضربه ای به اون شخص بزنه که دید جیمیه
_عشقم منو نزن
_گمشو زر نزن بیکار
هر دو خندیدن و با هم به سمت پایگاه رفتن اونجا زیادی شلوغ بود و همه در حال آماده سازی بودن پس کار راحت بود
با هم وارد اتاق تجهیزات شدن و چیزایی که بنظر برای گرفتن اون باند لازم بود برداشتن البته اون ها اول باید از کار اونها با خبر می شدن
_بریم؟
_صب کن اوکیه بریم
هر دو راه افتادن و به سمت در خروجی پایگاه رفتن وسایل رو تو ماشین ریختن و برای خوردن شام به سمت رستوران رفتن
غذای ساده ای سفارش دادن و نشستن پشت میز دو نفره
_قرنطینه هنوز شروع نشده ؟
_نمیدونم
جیمین پاهاش رو روی میز گذاشت و لب زد
_شاید گذاشتن برا وقتی که شب باشه که همه تو خونه هاشون باشن
لاهی سری تکون داد و به سمت پیشخدمت که داشت به سمتشون میومد نگاه کرد
غذا ها رو گرفت و مشغول خوردن شد
_لاهی اگه آخرالزمان بشه چیکار می کنی؟
_چه گوهی بخورم؟
لاهی لب زد و کمی از نوشیدنیش رو سر کشید
_ناراحت نمیشی؟
_من که زندگیم زیادی خوبی نداره بعدم خفه شو دارم می خورم
لاهی با حرفش جیمی رو خفه کرد
بعد از خوردن غذا به پیشنهاد جیمی تا رسیدن ساعت ۱۲ که احتمالا اونا زودتر نمیومدن به سمت گیم نت رفتن تا PS بازی کنن
(ساعت ۱۱ و نیم)
هردو با هم خارج شدن و کف دست هاشون رو به هم زدن
_ایولل
_الان باید یه ایول دیه هم بگیریم
هر دو به سمت ماشین رفتن تجهیزات شون رو پوشیدن و به سمت دفتر مدیریت تیمارستان راه افتادن
لاهی تقه ای به در زد
_بفرمایید؟
در رو باز کرد که مردی با چهره ای واقعا دانشمندانه به سمتش اومد
_سلام خانوم بفرمایید ؟
لاهی دست داد
_من ستوان یکم تیم جنایی کیم لاهی هستم امشب منو دوستم توی زیرزمین ماموریت داریم میشه همکاری کنین؟
نامجون با چهره ی صمیمی و گیج لب زد
_مجوز؟
لاهی مجوزی که از قبل توسط دوست هکر جیمی هولند درست شده بود به رئیس تیمارستان نشون داد
_راحت باشید
لاهی و جیمی به سمت دوربین ها رفتن و با سنگ کاغذ قیچی مشخص شد که جیمی بره زیرزمین و لاهی از دوربین به محض دیدن اون مرد به سمتش بره
جیمی با ترس به سمت زیرزمین راه افتاد
_لعنت به این دنیای سگی
#پارت ۳
اون شب رو لاهی و جیمی با هم گذروندن و جیمی از ترس اصلا خوابش نمی برد و در انتها تو بغل لاهی خوابید
لاهی بلند شد و جاش رو مرتب کرد و جیمی رو بلند کرد
با هم غذا خوردن و به سمت باشگاه رفتن تا دوباره به تیمارستان برن
جیمی توی دنبل ها دنبال وزنه ی ۱۰۰ کیلویی بود
_تو اعتماد به سقفی نزنی کمرت رو دولا کنی کصخل
لاهی لب زد و به سمت تردمیل رفت و هدفونش رو روی گوشش گذاشت
آروم ورزش می کرد که دستایی رو روی کمرش حس کرد و برگشت که ضربه ای به اون شخص بزنه که دید جیمیه
_عشقم منو نزن
_گمشو زر نزن بیکار
هر دو خندیدن و با هم به سمت پایگاه رفتن اونجا زیادی شلوغ بود و همه در حال آماده سازی بودن پس کار راحت بود
با هم وارد اتاق تجهیزات شدن و چیزایی که بنظر برای گرفتن اون باند لازم بود برداشتن البته اون ها اول باید از کار اونها با خبر می شدن
_بریم؟
_صب کن اوکیه بریم
هر دو راه افتادن و به سمت در خروجی پایگاه رفتن وسایل رو تو ماشین ریختن و برای خوردن شام به سمت رستوران رفتن
غذای ساده ای سفارش دادن و نشستن پشت میز دو نفره
_قرنطینه هنوز شروع نشده ؟
_نمیدونم
جیمین پاهاش رو روی میز گذاشت و لب زد
_شاید گذاشتن برا وقتی که شب باشه که همه تو خونه هاشون باشن
لاهی سری تکون داد و به سمت پیشخدمت که داشت به سمتشون میومد نگاه کرد
غذا ها رو گرفت و مشغول خوردن شد
_لاهی اگه آخرالزمان بشه چیکار می کنی؟
_چه گوهی بخورم؟
لاهی لب زد و کمی از نوشیدنیش رو سر کشید
_ناراحت نمیشی؟
_من که زندگیم زیادی خوبی نداره بعدم خفه شو دارم می خورم
لاهی با حرفش جیمی رو خفه کرد
بعد از خوردن غذا به پیشنهاد جیمی تا رسیدن ساعت ۱۲ که احتمالا اونا زودتر نمیومدن به سمت گیم نت رفتن تا PS بازی کنن
(ساعت ۱۱ و نیم)
هردو با هم خارج شدن و کف دست هاشون رو به هم زدن
_ایولل
_الان باید یه ایول دیه هم بگیریم
هر دو به سمت ماشین رفتن تجهیزات شون رو پوشیدن و به سمت دفتر مدیریت تیمارستان راه افتادن
لاهی تقه ای به در زد
_بفرمایید؟
در رو باز کرد که مردی با چهره ای واقعا دانشمندانه به سمتش اومد
_سلام خانوم بفرمایید ؟
لاهی دست داد
_من ستوان یکم تیم جنایی کیم لاهی هستم امشب منو دوستم توی زیرزمین ماموریت داریم میشه همکاری کنین؟
نامجون با چهره ی صمیمی و گیج لب زد
_مجوز؟
لاهی مجوزی که از قبل توسط دوست هکر جیمی هولند درست شده بود به رئیس تیمارستان نشون داد
_راحت باشید
لاهی و جیمی به سمت دوربین ها رفتن و با سنگ کاغذ قیچی مشخص شد که جیمی بره زیرزمین و لاهی از دوربین به محض دیدن اون مرد به سمتش بره
جیمی با ترس به سمت زیرزمین راه افتاد
_لعنت به این دنیای سگی
۲.۶k
۰۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.