پارت 15 وقتی برادر ناتنیت بود
ا. ت ویو
با حس خفگی بیدار شدم دیدم کنار یه پسر کیوت با یه لبخند خرگوشی ( تو لایو جونگ کوک خوابیده بود) چشمامو مالیدم دیدم عه اینکه جونگ کومه خودمونه
ا. ت : کوک پاشو خفه شدم ( با نفس)
ا. ت ویو
خوابش سنگین بود مثل یه بالشت از زیر بغلش اومدم بیرون رفتم بیرون دیدم جین اومده خوشحال شدم رفتم صداش زدم
ا. ت : اوپاااااا
نامجون :چه طوری
ا. ت : نامی
جیمین : من چی
ا. ت : موچی
جیمین : گفتی موچی هوس موچی کردم
جیهوپ : منو چی
ا. ت :اصلا بیاین همتون رو بغل کنم ولی وایسا اگوست دی اعظم کجاست
جیمین : اون اگوست دی اعظم که میگی خوابه
ا. ت : الان میرم بیدارش میکنم
نامجون : این کارو نکن
ا. ت :میکنم
ا. ت رفت شوکا رو بیدار مرد
شوگا : تو روح همتون داشتن خواب هفت پادشاه رو میدیدم
نامچون : هفت پادشاه؟؟؟
شوگا :اره هفت پادشاه
همه : خنده
جونگ کوک : یه دقیقه هم نمیتونید ساکت باشید ا. ت خوبی
ا. ت : اهوم خوبم
با حس خفگی بیدار شدم دیدم کنار یه پسر کیوت با یه لبخند خرگوشی ( تو لایو جونگ کوک خوابیده بود) چشمامو مالیدم دیدم عه اینکه جونگ کومه خودمونه
ا. ت : کوک پاشو خفه شدم ( با نفس)
ا. ت ویو
خوابش سنگین بود مثل یه بالشت از زیر بغلش اومدم بیرون رفتم بیرون دیدم جین اومده خوشحال شدم رفتم صداش زدم
ا. ت : اوپاااااا
نامجون :چه طوری
ا. ت : نامی
جیمین : من چی
ا. ت : موچی
جیمین : گفتی موچی هوس موچی کردم
جیهوپ : منو چی
ا. ت :اصلا بیاین همتون رو بغل کنم ولی وایسا اگوست دی اعظم کجاست
جیمین : اون اگوست دی اعظم که میگی خوابه
ا. ت : الان میرم بیدارش میکنم
نامجون : این کارو نکن
ا. ت :میکنم
ا. ت رفت شوکا رو بیدار مرد
شوگا : تو روح همتون داشتن خواب هفت پادشاه رو میدیدم
نامچون : هفت پادشاه؟؟؟
شوگا :اره هفت پادشاه
همه : خنده
جونگ کوک : یه دقیقه هم نمیتونید ساکت باشید ا. ت خوبی
ا. ت : اهوم خوبم
۱۲۹.۹k
۲۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.