پارت ۱۱
میا : هی چطوری پسر
_ بله؟
میا: منو یادت رفته نه؟
_نه یادم نرفته چی میخای؟
میا: میخام تو و باباتو بکشم
_گمشو بچه
کوک
دیدم میا مشت زد تو صورت پسره
و پسره چاقوشو درآورد خواستم بیام پایین
در رو قفل کرده بود ی پیر مردی گوشیش درآورده بود و با یکی حرف میزد فک کنم پلیس پسره چاقو رو فرو کرد تو شکم میا ولی اون ولش نکرد چاقو رو ازش گرف و زد تو پاش
پلیسا اومدن
یانگ : بازم تو
بلندش کرد و اونو بردن بیمارستان*
میا : ههه انگار دلت برام تنگ شده تازه دو روزه که رفتم
در ماشینو باز کرد*
کوک : هی تو حالت خوبه ؟ درد داری؟ (نگران)
میا: آروم باش منخوبم (بغلش کرد)
کوک: باید بریم بیمارستان
میا: گفتم خوبم نمیخاد
کوک: نه تو حالت خوب نیس
میا دستشو گذاش رو صورت کوک*
_ بله؟
میا: منو یادت رفته نه؟
_نه یادم نرفته چی میخای؟
میا: میخام تو و باباتو بکشم
_گمشو بچه
کوک
دیدم میا مشت زد تو صورت پسره
و پسره چاقوشو درآورد خواستم بیام پایین
در رو قفل کرده بود ی پیر مردی گوشیش درآورده بود و با یکی حرف میزد فک کنم پلیس پسره چاقو رو فرو کرد تو شکم میا ولی اون ولش نکرد چاقو رو ازش گرف و زد تو پاش
پلیسا اومدن
یانگ : بازم تو
بلندش کرد و اونو بردن بیمارستان*
میا : ههه انگار دلت برام تنگ شده تازه دو روزه که رفتم
در ماشینو باز کرد*
کوک : هی تو حالت خوبه ؟ درد داری؟ (نگران)
میا: آروم باش منخوبم (بغلش کرد)
کوک: باید بریم بیمارستان
میا: گفتم خوبم نمیخاد
کوک: نه تو حالت خوب نیس
میا دستشو گذاش رو صورت کوک*
۷.۵k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.