رمان سفر برای عشق پارت ۲۷
رمان سفر برای عشق پارت ۲۷
ویو بعد از خوردن غذا
ا.ت : خب من برم حساب کنم بیام
♡ چرا تو دخترم بیا بشین من باید حساب کنم جایی که بزرگتر نشسته پول خرج نمیکنن که !
ا.ت : نه نمیشه الان میام ( رفت )
& وای دخترم چرا تو آخه حساب میکنی ؟ ( داد )
ا.ت : الان میام ( داد )
ادمین : ا.ت رفت حساب کرد و برگشت 🤣
ا.ت : بریم ؟؟؟
♧ بریم
ویو داخل ماشین
ا.ت : میگما شما ها وسایل هاتون رو جمع و جور کردین ( همزمان داره به ته آدرس رو میگه 🤣🤣 )
♡ آره دخترم نگران نباش
ا.ت : خب پس بریم سینما ؟؟ پلیزز 🥺🥺
& آره بریم نظرتون چیه ؟؟ یه فیلم جدید هست به نام مست عشق بریم اونو نگاه کنیم
♧ وای آره بریمممم
♡ باشه بابا بریم بریم !
ا.ت : خب باشه تهیونگا نگه دار من از این فروشگاه یه ذره وسایل بخرم با فیلم بخوریم!
تهیونگ : باشه !!
ا.ت خطاب به دختر خالش : بیا بریم بدو !
♧ باشه اومدم
ویو بعد از رفتن به فروشگاه
ا.ت : از اینا هم بردار !
♧ باشه ا.ت از اینه هم برداشتم ها !
ا.ت : باشه بابا بردار
ویو بعد از تموم شدن خرید ا.ت و دخترخالش
ا.ت کارت رو داد به مرده : بفرمایید حساب کنید !
فروشنده : قابل شما رو نداره
ا.ت : ممنونم ( رمز کارت رو گفت )
فروشنده : بفرمایید
ا.ت : ممنونم شبتون خوش
♧ خداحافظ
فروشنده : به سلامت
ادمین : خلاصه که ا.ت و دختر خالش کلی خرید کردن با سه کیسه پر از خوراکی از فروشگاه اومدن بیرون ( خرید به این میگم ها 🤣🤣 )
ادامه دارد...............
لایک ۷
کامنت ۷
🌷🌷🌷🌷
ویو بعد از خوردن غذا
ا.ت : خب من برم حساب کنم بیام
♡ چرا تو دخترم بیا بشین من باید حساب کنم جایی که بزرگتر نشسته پول خرج نمیکنن که !
ا.ت : نه نمیشه الان میام ( رفت )
& وای دخترم چرا تو آخه حساب میکنی ؟ ( داد )
ا.ت : الان میام ( داد )
ادمین : ا.ت رفت حساب کرد و برگشت 🤣
ا.ت : بریم ؟؟؟
♧ بریم
ویو داخل ماشین
ا.ت : میگما شما ها وسایل هاتون رو جمع و جور کردین ( همزمان داره به ته آدرس رو میگه 🤣🤣 )
♡ آره دخترم نگران نباش
ا.ت : خب پس بریم سینما ؟؟ پلیزز 🥺🥺
& آره بریم نظرتون چیه ؟؟ یه فیلم جدید هست به نام مست عشق بریم اونو نگاه کنیم
♧ وای آره بریمممم
♡ باشه بابا بریم بریم !
ا.ت : خب باشه تهیونگا نگه دار من از این فروشگاه یه ذره وسایل بخرم با فیلم بخوریم!
تهیونگ : باشه !!
ا.ت خطاب به دختر خالش : بیا بریم بدو !
♧ باشه اومدم
ویو بعد از رفتن به فروشگاه
ا.ت : از اینا هم بردار !
♧ باشه ا.ت از اینه هم برداشتم ها !
ا.ت : باشه بابا بردار
ویو بعد از تموم شدن خرید ا.ت و دخترخالش
ا.ت کارت رو داد به مرده : بفرمایید حساب کنید !
فروشنده : قابل شما رو نداره
ا.ت : ممنونم ( رمز کارت رو گفت )
فروشنده : بفرمایید
ا.ت : ممنونم شبتون خوش
♧ خداحافظ
فروشنده : به سلامت
ادمین : خلاصه که ا.ت و دختر خالش کلی خرید کردن با سه کیسه پر از خوراکی از فروشگاه اومدن بیرون ( خرید به این میگم ها 🤣🤣 )
ادامه دارد...............
لایک ۷
کامنت ۷
🌷🌷🌷🌷
۶.۵k
۰۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.