(پارت 56) .I wish I never saw it

رفتیم تو اتاق جیمین رو تخت دراز کشید منم رفتم سمت حموم

جیمین: کجا؟

ت ا: میرم حموم

جیمین: یه لبخند شیطون زد...  کمک نمیخوای؟

منظورشو گرفتم گفتم

ت ا: خیر... شما استراحت کن

جیمین: چشــم

با چشم کشیدش لبام کش اومد رفتم تو حموم لباسامو در اوردم دوش اب و باز کردم

حس رفتن تو وان نداشتم با اینکه نباید زیاد وایسم ولی سریع یه دوش میگیرم شامپو بدن و گرفتم بدنمو شستم وقتی خودمو اب کشیدم یکم رفتم جلو تر تا شامپو رو بردارم
  


یهو پام لیز میخوره جیغ بلندی کشیدم  تا خواستم بیوفتم زمین دست قدرمتمندی منو گرفت سریع برگشتم جیمین بود سریع دست انداختم دور گردنش قفل کردم

از ترس اینکه بیوفتم نزدیک بود سکته بزنم قلبم تو دهنم میزد انگار داشت میامد بیرون

جیمین: چاگیا... حواست کجاس؟

دستمو دورش محکم  تر کردم  از ترس اشکم در اومده بود

جیمین اشکامو پاک کرد گفت

جیمین: چیزی نشده... خوب؟

سرمو به معنی باشه تکون دادم نشوندم رو صندلی شامپورو گرفت ریخت کف دستش بهم مالید موهامو شست مثل مامانا می شست خندم گرفته بود

جیمین: به چی میخندی... موش موشی؟

اولین بار بود بهم میگفت موش موشی گفتم

ت ا: شبیه مامانا میشوری... دوباره خندم گرفت


جیمین: بله دیگه  ... همینش خوبه

شرط
لایک 170
کامنت 80