ندیمه عمارت p:⁹⁶
جین:اینجور پلاکا باید برای یه باند باشه...ماشین هایی که زیر مجموعش همشون حتما با دو صفر شروع میشن...ن؟
جیمین:درسته...ولی صاحب این به قول معروف باند کیه؟
جونگ کوک:این کار خوراکه خودمه...بصبرید!
اینو گفت و از جاش بلند شد و همنطور که شماره ای رو میگرفت سمت تراس رفت...
تهیونگ:درباره اون مطب شخصی چی؟
هامین دستاشو به هم گره زد و گفت:با عمو جین و هایون پی شو گرفتیم...وقتی از اهالی محل پرسیدم گفتن تا حالا اسم مطب و نشنیدن بعضی هام با قاطعیت میگن اونجا محل زندگی یه پیر مرد بوده و کسی ندیده که بیماری رفت و امد کنه!...
جیمین:پس یعنی حدس اینکه دکتر قلابی بود درست از اب در اومد...
هایون:دقیقا ..اما اینکه دادن اون ادرس کار کی بوده ..دست مارو به یه نفر بند میکنه!..
نگاهم به تهیونگ افتاد که خیره به من بود اروم زمزمه کردم: زن عمو یونا...
هایون: چی...چی گفتی مامان...
نگاهمو به هایون داد و گفتم:ادرسو...زن عمو یونا داد...
جین:زن عمو یونا؟... اون که الان فرانسه...
صدای خشک و جدی تهیونگ بلند شد: زنگ بزن بگو با اولین پرواز برگرده کره...
جو سنگین شده بود...همه با شنیدن اسم فرد قدیمی به گذشه برگشته بودن...کوک با سر و صدا برگشت و همه نگاهارو سمت خودش برگردوند...
جونگ کوک:چه سکوتی..
جیمین:چی شد؟
اومد و سرجاش نشست و لم داد ..همنطور که گوشی و اروم به پاش میکوبوند گفت:هر ماشین با این پلاک برای شرکت رسانه ای به اسم ام ام وی...مخصوص خبرنگار ها و عکاس هاست...ریس شرکت مرد جوونی ۳۲ ساله ای به اسم لی سون...
با شنیدن اطلاعات اشنا جرقه ای توی مغزم خورد و بالافاصله سمت هایون برگشتم که اونم همین واکنشو نشون داد...
جین:ام ام وی یکی از سهامدار های درصد بالای ما نیست؟؟
هایون رو به تهیونگ گفت:این همون شرکتیه که پنج سال تمام علاوه بر سود سهام...پول اضافه ای دریافت میکرد...
جین:چییی؟
جیمین تکیه شو از مبل گرفت و جدی گفت:جریان چیه؟
هایون هنوز توی شوک بود و جوابی نداد برای همین من قضیه رو براشون روشن کردم...
ا/ت:انگار قضیه بردن ابروی شرکته...میخواسته نشون بده دستش با شما تو یه کاسه اس و با گرفتن رشوه های کلان راجب شرکتتون مقاله های خوب و اخبار مفید توی بازار رسانه ای کره وارد میکنه ...اگه تمام مدرکی که جمع کرده رو برای مردم رو کنه...اینجور نشون داده میشه که انگار شرکت پیشینه و عملکرد خوبی نداره و تا اینجا با دوروغ و تبلغیات الکی بالا رفته...بعدشم که خودتون میدونید چه میشه..
جونگ کوک:فسخ تمام قرار داد هایی که تا الان با شرکت های مختلف داشتیم و کنار کشیدن تمام سهامدار از جمله خود شکرت ام ام وی و ورشکستی کامل!...
نفسمو اه مانند بیرون داد و حرفاشو تایید کردم...
جین:از مدرک حرف زدی....چه مدرکی جمع کرده در صورتی که ما روحمونم خبر نداره
ا/ت:خب...پول هایی که رد و بدل میشه قطعا یه رسیدی داره...
جیمین:اگر رسید بانکی بود که ما خیلی قبل میفهمیدیم!
ا/ت: از اونجایی که پول رشوه اس قطعا رسید ها دست نویسن...
یونجی:اما اخه رسیدی که امضای تهیونگ روش نخوره هیچ سندیتی نداره ..
تهیونگ:نفوذی داریم...بدم داریم...اما یچیزی اینجا درست نیست!...
منتظر ادامه حرف تهیونگ همه بهش خیره شدیم...
تهیونگ:اینکه یه نفر بخواد من و به خاک سیاه بنشونه ...چرا راضی به مرگم شده!...این همه نقشه کشید که دم آخری بیاد بکشم؟
جین:همین عجیبش میکنه...بعید میدونم تصادف به دستور اون باشه...
هامین:پس کار کیه؟
جیمین:الان این مهم نیست ...مهم اینه رسیدهایی که ازش حرف زدیم کجان!..تاریخ پرداخت اخرین رشوه کی بوده؟
هایون:طبق کاغذایی که من دیدم هفتم این ماه بوده..
جیمین:پس یعنی نوزده روز دیگ وقت مونده!...
یونجی: رسید ها قطعا یا توی شرکتشن یا توی خونه اش...
جونگ کوک:اینکه چطوری درسترسی پیدا کنیم مهمه...مشخصه ادم تیز و بزیه...شرکت و میشه یه کاریش کرد ولی خونش!...بعید میدونم کشکی ادم راه بده تو...
تهیونگ:کوک...یه تحقیق کن ببین کجا زندگی میکنه... آدرس تمام خونه هاشو میخوام..
جیمین:درسته...ولی صاحب این به قول معروف باند کیه؟
جونگ کوک:این کار خوراکه خودمه...بصبرید!
اینو گفت و از جاش بلند شد و همنطور که شماره ای رو میگرفت سمت تراس رفت...
تهیونگ:درباره اون مطب شخصی چی؟
هامین دستاشو به هم گره زد و گفت:با عمو جین و هایون پی شو گرفتیم...وقتی از اهالی محل پرسیدم گفتن تا حالا اسم مطب و نشنیدن بعضی هام با قاطعیت میگن اونجا محل زندگی یه پیر مرد بوده و کسی ندیده که بیماری رفت و امد کنه!...
جیمین:پس یعنی حدس اینکه دکتر قلابی بود درست از اب در اومد...
هایون:دقیقا ..اما اینکه دادن اون ادرس کار کی بوده ..دست مارو به یه نفر بند میکنه!..
نگاهم به تهیونگ افتاد که خیره به من بود اروم زمزمه کردم: زن عمو یونا...
هایون: چی...چی گفتی مامان...
نگاهمو به هایون داد و گفتم:ادرسو...زن عمو یونا داد...
جین:زن عمو یونا؟... اون که الان فرانسه...
صدای خشک و جدی تهیونگ بلند شد: زنگ بزن بگو با اولین پرواز برگرده کره...
جو سنگین شده بود...همه با شنیدن اسم فرد قدیمی به گذشه برگشته بودن...کوک با سر و صدا برگشت و همه نگاهارو سمت خودش برگردوند...
جونگ کوک:چه سکوتی..
جیمین:چی شد؟
اومد و سرجاش نشست و لم داد ..همنطور که گوشی و اروم به پاش میکوبوند گفت:هر ماشین با این پلاک برای شرکت رسانه ای به اسم ام ام وی...مخصوص خبرنگار ها و عکاس هاست...ریس شرکت مرد جوونی ۳۲ ساله ای به اسم لی سون...
با شنیدن اطلاعات اشنا جرقه ای توی مغزم خورد و بالافاصله سمت هایون برگشتم که اونم همین واکنشو نشون داد...
جین:ام ام وی یکی از سهامدار های درصد بالای ما نیست؟؟
هایون رو به تهیونگ گفت:این همون شرکتیه که پنج سال تمام علاوه بر سود سهام...پول اضافه ای دریافت میکرد...
جین:چییی؟
جیمین تکیه شو از مبل گرفت و جدی گفت:جریان چیه؟
هایون هنوز توی شوک بود و جوابی نداد برای همین من قضیه رو براشون روشن کردم...
ا/ت:انگار قضیه بردن ابروی شرکته...میخواسته نشون بده دستش با شما تو یه کاسه اس و با گرفتن رشوه های کلان راجب شرکتتون مقاله های خوب و اخبار مفید توی بازار رسانه ای کره وارد میکنه ...اگه تمام مدرکی که جمع کرده رو برای مردم رو کنه...اینجور نشون داده میشه که انگار شرکت پیشینه و عملکرد خوبی نداره و تا اینجا با دوروغ و تبلغیات الکی بالا رفته...بعدشم که خودتون میدونید چه میشه..
جونگ کوک:فسخ تمام قرار داد هایی که تا الان با شرکت های مختلف داشتیم و کنار کشیدن تمام سهامدار از جمله خود شکرت ام ام وی و ورشکستی کامل!...
نفسمو اه مانند بیرون داد و حرفاشو تایید کردم...
جین:از مدرک حرف زدی....چه مدرکی جمع کرده در صورتی که ما روحمونم خبر نداره
ا/ت:خب...پول هایی که رد و بدل میشه قطعا یه رسیدی داره...
جیمین:اگر رسید بانکی بود که ما خیلی قبل میفهمیدیم!
ا/ت: از اونجایی که پول رشوه اس قطعا رسید ها دست نویسن...
یونجی:اما اخه رسیدی که امضای تهیونگ روش نخوره هیچ سندیتی نداره ..
تهیونگ:نفوذی داریم...بدم داریم...اما یچیزی اینجا درست نیست!...
منتظر ادامه حرف تهیونگ همه بهش خیره شدیم...
تهیونگ:اینکه یه نفر بخواد من و به خاک سیاه بنشونه ...چرا راضی به مرگم شده!...این همه نقشه کشید که دم آخری بیاد بکشم؟
جین:همین عجیبش میکنه...بعید میدونم تصادف به دستور اون باشه...
هامین:پس کار کیه؟
جیمین:الان این مهم نیست ...مهم اینه رسیدهایی که ازش حرف زدیم کجان!..تاریخ پرداخت اخرین رشوه کی بوده؟
هایون:طبق کاغذایی که من دیدم هفتم این ماه بوده..
جیمین:پس یعنی نوزده روز دیگ وقت مونده!...
یونجی: رسید ها قطعا یا توی شرکتشن یا توی خونه اش...
جونگ کوک:اینکه چطوری درسترسی پیدا کنیم مهمه...مشخصه ادم تیز و بزیه...شرکت و میشه یه کاریش کرد ولی خونش!...بعید میدونم کشکی ادم راه بده تو...
تهیونگ:کوک...یه تحقیق کن ببین کجا زندگی میکنه... آدرس تمام خونه هاشو میخوام..
۸۳.۹k
۰۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.