(پارت ۷)
وقتی به سئول رسیدند و از هواپیما پیاده شدن رفتن تا چمدون و وسایلشون هم بگیرن که ا/ت بلافاصله بعد از گرفتن چمدونش رفت و یه دختر کره ای پیدا کرد و متوجه شد که اون هم ارمیه ا/ت خیلی خوشحال بود چوک تا بحال با یه آدم کره ای حرف نزده بود
دختر کره ای:چقدر شما شکل همین(منظورش ا/ت و خونوادشه)
ا/ت:آها اتفاقا شما هم شکل همین(با خنده)
بعد پدر ا/ت صداش کرد که دیگه برن بیرون از فرودگاه
وقتی که لز فرودگاه خارج شدن ا/ت گفت وای چه هوای خوبیییییییییی باورم نمیشه جونگ کوک اینجا داره نفس میکشهههه وااااای خدا منو بگیرینننننن
مادر ا/ت:لی جونگ سوکککککک دارم میام
رفتن تا سوار اتوبوس بشن
مادر ا/ت که داشت از فرصت استفاده میکرد و کار های اینترنتیش رو انجام میداد(چونکه اینترنت رایگان داره توی اتوبوس ها)
ا/ت هم فقط به مردم سلام میکرد و بیرون رو نگاه میکرد
وقتی از اتوبوس پیاده شدن ا/ت خیلی تشنه بود و تصمیم گرفت از همون شر موز هایی که فقط توی کره پیدا میشه بخره
وقتی وارد مغازه شد کلی خوراکی های جدید رو دید که توی ایران ندیده بود و کسی نظرش رو جلب کرد
جئون..ج....جونگ...کوک؟؟
وقتی این رو گفت رفت پرید بقل اون طرف و فهمید که یه غریبس خودش رو جمع و جور کرد و راهش رو عوض کرد
پدر و مادرش هم که اصلا ندیدنش چون داشتن خرید های دیگه رو انجام میدادن
اونها تصمیم گرفتن که برای ناهار به رستوران برن
ا/ت که نفر اول دوکبوکی سفارش داد پدرش هم همینطور
وقتی غذا رسید ا/ت با خوردن قاشق اول عاشق اون غذا شد و یکی دیگه هم سفارش داد تازه!تون مغازه اشاره ای به بنگتن داشت به خاطر همین توی غذای مشتری ها فتو کارت اعضا رو گذاشته بودن ا/ت شیش تا فتو کارت جمع کرد(برای اعضای خانواده هم برداشت)
دیگه رفتن دنبال خونه و وسیله اونها.........
دختر کره ای:چقدر شما شکل همین(منظورش ا/ت و خونوادشه)
ا/ت:آها اتفاقا شما هم شکل همین(با خنده)
بعد پدر ا/ت صداش کرد که دیگه برن بیرون از فرودگاه
وقتی که لز فرودگاه خارج شدن ا/ت گفت وای چه هوای خوبیییییییییی باورم نمیشه جونگ کوک اینجا داره نفس میکشهههه وااااای خدا منو بگیرینننننن
مادر ا/ت:لی جونگ سوکککککک دارم میام
رفتن تا سوار اتوبوس بشن
مادر ا/ت که داشت از فرصت استفاده میکرد و کار های اینترنتیش رو انجام میداد(چونکه اینترنت رایگان داره توی اتوبوس ها)
ا/ت هم فقط به مردم سلام میکرد و بیرون رو نگاه میکرد
وقتی از اتوبوس پیاده شدن ا/ت خیلی تشنه بود و تصمیم گرفت از همون شر موز هایی که فقط توی کره پیدا میشه بخره
وقتی وارد مغازه شد کلی خوراکی های جدید رو دید که توی ایران ندیده بود و کسی نظرش رو جلب کرد
جئون..ج....جونگ...کوک؟؟
وقتی این رو گفت رفت پرید بقل اون طرف و فهمید که یه غریبس خودش رو جمع و جور کرد و راهش رو عوض کرد
پدر و مادرش هم که اصلا ندیدنش چون داشتن خرید های دیگه رو انجام میدادن
اونها تصمیم گرفتن که برای ناهار به رستوران برن
ا/ت که نفر اول دوکبوکی سفارش داد پدرش هم همینطور
وقتی غذا رسید ا/ت با خوردن قاشق اول عاشق اون غذا شد و یکی دیگه هم سفارش داد تازه!تون مغازه اشاره ای به بنگتن داشت به خاطر همین توی غذای مشتری ها فتو کارت اعضا رو گذاشته بودن ا/ت شیش تا فتو کارت جمع کرد(برای اعضای خانواده هم برداشت)
دیگه رفتن دنبال خونه و وسیله اونها.........
۱۱.۷k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.