Beautiful vampir ❤️🍷
Beautiful vampir ❤️🍷
chapter 2🧛🏻
انچه گذشت
+کوک ....اروم تر
_نمیخوام،خیلی ازت دور بودم خب........
part⁵
۳ ماه بعد
ات ویو
همه چی به روال سابق برگشته بود
همه چی خوب شده بود
حتی تصمیم گرفتیم یه تغییر بزرگ توی زندگیمون ایجاد کنیم ولی با این تفاوت که این تصمیم برای همه خوبه
تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم
البته کوک همش میگفت بدتر میشه ولی با صحبت های جونگ هی و پدر و مادرش به این نتیجه رسید که اینجوری واسه همه بهتره
وقتی تونستیم رضایت کوک رو بگیریم
جونگ هی همه مسئولیت های عروسی رو به عهده گرفت و فقط به ما اجازه خرید لباس رو داد
حتی از برنامه ای که برای عروسی چیده بود هم بی خبر بودیم
با کوک برای خرید لباس عروس رفتیم و بعد از گشتن چندین فروشگاه بلخره از یکی از لباس عروس هاشون خوشش اومد و خریدیم
بعد از لباس من، برای خرید لباس کوک رفتیم و بعد از تموم شدن خرید به سمت خونه رفتیم تا برای فردا اماده باشیم
فردا
با اینکه به خواسته خودمون ازدواج می کردیم ولی بازم استرس شدیدی داشتم
به جونگ هی اعتماد داشتم و میدونستم همه چی عالی پیش میره ولی بازم استرس داشتم
تقریبا حاضر بودم که برای گوشیم پیام اومد کوک جلوی در بود
از ارایشگاه خارج شدم و کوک رو دیدم که به ماشین تکیه داده بود با صدای کفشم به سمتم برگشت که نازه متوجه شدم چقدر لباسش بهش میاد خیلی خوشتیپ شده بود
کوک ویو
با استرس زیادی توی صفحه چت خودم و ات رفتم و براش متن رسیدم جلوی در رو فرستادم
چند مین بعد از ارسال پیامم صدای کفشش رو شنیدم که به سمتش برگشتم
وقتی دیدمش احساس کردم لباسش فقط برای اون دوخته شده بود
بی نهایت زیبا شده بود
چند ثانیه ای به هم خیره شدیم که با صدای ات به خودم اومدم
+چطور شدم؟
_به نظرت سوال پرسیدن داره؟
+اذیتم نکن جواب سوالمو بده
_انقدر قشنگ شدی که کلمه ای توی فرهنگ لغت نیست که بتونی قسمت کوچیکی از زیبا شدنت رو به دوش بکشه(بچه ها یه لحظه حس شاعر بودن بهم دست داد😅🤦♀️)
+(با لبخند عاشقانه ای بهش نگاه میکنه)
ادمین ویو
به جایی که عکس برداری انجام میشد رفتن و بعد از گذشت ۲ ساعت عکاسیشون تموم شد
به سالن اصلی که مهمون ها اونجا بودن رفتن
بعد از وارد شدن به سالن اصلی همه مهمون ها به سمتشون برگشتن و با دست همراهیشون کردن تا به سمت حجله (دوستان حجله ۲ جور معنی میشه یکی به معنی جایی که عقد خونده میشه و دومی به معنی اتاقی که عروس و داماد اولین شب بعد از عقدشون رو اونجا میگذرونن ،منظور من اولی هست)برن و عاقد شروع به خوندن عقد کنه
کوک ویو
عاقد شروع کرد یک سری چیز ها گفت که رسید به جمله اصلی .........
chapter 2🧛🏻
انچه گذشت
+کوک ....اروم تر
_نمیخوام،خیلی ازت دور بودم خب........
part⁵
۳ ماه بعد
ات ویو
همه چی به روال سابق برگشته بود
همه چی خوب شده بود
حتی تصمیم گرفتیم یه تغییر بزرگ توی زندگیمون ایجاد کنیم ولی با این تفاوت که این تصمیم برای همه خوبه
تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم
البته کوک همش میگفت بدتر میشه ولی با صحبت های جونگ هی و پدر و مادرش به این نتیجه رسید که اینجوری واسه همه بهتره
وقتی تونستیم رضایت کوک رو بگیریم
جونگ هی همه مسئولیت های عروسی رو به عهده گرفت و فقط به ما اجازه خرید لباس رو داد
حتی از برنامه ای که برای عروسی چیده بود هم بی خبر بودیم
با کوک برای خرید لباس عروس رفتیم و بعد از گشتن چندین فروشگاه بلخره از یکی از لباس عروس هاشون خوشش اومد و خریدیم
بعد از لباس من، برای خرید لباس کوک رفتیم و بعد از تموم شدن خرید به سمت خونه رفتیم تا برای فردا اماده باشیم
فردا
با اینکه به خواسته خودمون ازدواج می کردیم ولی بازم استرس شدیدی داشتم
به جونگ هی اعتماد داشتم و میدونستم همه چی عالی پیش میره ولی بازم استرس داشتم
تقریبا حاضر بودم که برای گوشیم پیام اومد کوک جلوی در بود
از ارایشگاه خارج شدم و کوک رو دیدم که به ماشین تکیه داده بود با صدای کفشم به سمتم برگشت که نازه متوجه شدم چقدر لباسش بهش میاد خیلی خوشتیپ شده بود
کوک ویو
با استرس زیادی توی صفحه چت خودم و ات رفتم و براش متن رسیدم جلوی در رو فرستادم
چند مین بعد از ارسال پیامم صدای کفشش رو شنیدم که به سمتش برگشتم
وقتی دیدمش احساس کردم لباسش فقط برای اون دوخته شده بود
بی نهایت زیبا شده بود
چند ثانیه ای به هم خیره شدیم که با صدای ات به خودم اومدم
+چطور شدم؟
_به نظرت سوال پرسیدن داره؟
+اذیتم نکن جواب سوالمو بده
_انقدر قشنگ شدی که کلمه ای توی فرهنگ لغت نیست که بتونی قسمت کوچیکی از زیبا شدنت رو به دوش بکشه(بچه ها یه لحظه حس شاعر بودن بهم دست داد😅🤦♀️)
+(با لبخند عاشقانه ای بهش نگاه میکنه)
ادمین ویو
به جایی که عکس برداری انجام میشد رفتن و بعد از گذشت ۲ ساعت عکاسیشون تموم شد
به سالن اصلی که مهمون ها اونجا بودن رفتن
بعد از وارد شدن به سالن اصلی همه مهمون ها به سمتشون برگشتن و با دست همراهیشون کردن تا به سمت حجله (دوستان حجله ۲ جور معنی میشه یکی به معنی جایی که عقد خونده میشه و دومی به معنی اتاقی که عروس و داماد اولین شب بعد از عقدشون رو اونجا میگذرونن ،منظور من اولی هست)برن و عاقد شروع به خوندن عقد کنه
کوک ویو
عاقد شروع کرد یک سری چیز ها گفت که رسید به جمله اصلی .........
۲.۶k
۰۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.