ادامه ی سناریو ی ریندو
من بلخره از گشادی دست کشیدم و تصمیم دارم برای اینکه همایت کردین این پارت رو زود بزارم 🥺
*******************************************************************************
دید ا.ت
ذهن ا.ت: ریو خدا بگم چیکارت کنه چرا همه ی پسرا دارن نگام میکنن😥😳
دیدم ریو رفت پیش ریندو و یکی دیگه که موهاش بافته بود نشست
دید ریندو
ریندو: ریوووووووووووووو😡
ریو: چه مرگته کثافت
ریندو: این چه لباسیه تن فرشته ی من کردی اون فقط باید برای من لباس باز بپوشه 😡😡😡😡😡
ران: چیشده رین داره حرس میخوره🤔
ریو: من لباس باز میپوشم به یورتم نمیگیری بعد ا.ت بوشیده مهمه😟😞😢😖
ران: ا.ت که میگفتی اینه ایری که بهتری ( سناریو ی اونم میزارم🙃😚🤭)
ریو: اینجوریه سانزو هم بهتر از شما دوتاس 🤣
ران و ریندو: سانزو گوه خورده با تو🤬🤬🤬😤😡👿👿👿
ریو: شما رو دوستای من کراش میزنین مشکلی نیست من از سانزو تعریف میکنم
مشکل دارین😠
دید ا.ت
همه داشتن نگام میکردن و منم وایستاده بودم چون انگار ریو و ریندو سرشون شلوغ بود که رفتم تو اشپزخونه اب بخورم و دیدم ریندو هم اوده پیشم
ا.ت: ر.ریندو سان چیزی شده 😇😳😱
ریندو: نه راحت باش بگو ریندو از سان استفاده نکن😉
ریو و ران که فالگوش وایستادن 🤣
ریو: ا.ت چقدر از ریندو خجالت میکشه😮
ران: ریندو داداش برو جلو ببینم چه میکنی🙃
ریندو داشت میومد جلو و من هم هی عقب تر میرفتم تا اینکه خوردم به دیوار و ریندو اومد نزدیک توری که نفساش رو رو گونم احساس میکردم و با صدای ارومی
گفت ......
خب دوستان گرامی ببخشید اگه کم بود بای بای راستی دوباره اومدم برای شکنجه😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈
*******************************************************************************
دید ا.ت
ذهن ا.ت: ریو خدا بگم چیکارت کنه چرا همه ی پسرا دارن نگام میکنن😥😳
دیدم ریو رفت پیش ریندو و یکی دیگه که موهاش بافته بود نشست
دید ریندو
ریندو: ریوووووووووووووو😡
ریو: چه مرگته کثافت
ریندو: این چه لباسیه تن فرشته ی من کردی اون فقط باید برای من لباس باز بپوشه 😡😡😡😡😡
ران: چیشده رین داره حرس میخوره🤔
ریو: من لباس باز میپوشم به یورتم نمیگیری بعد ا.ت بوشیده مهمه😟😞😢😖
ران: ا.ت که میگفتی اینه ایری که بهتری ( سناریو ی اونم میزارم🙃😚🤭)
ریو: اینجوریه سانزو هم بهتر از شما دوتاس 🤣
ران و ریندو: سانزو گوه خورده با تو🤬🤬🤬😤😡👿👿👿
ریو: شما رو دوستای من کراش میزنین مشکلی نیست من از سانزو تعریف میکنم
مشکل دارین😠
دید ا.ت
همه داشتن نگام میکردن و منم وایستاده بودم چون انگار ریو و ریندو سرشون شلوغ بود که رفتم تو اشپزخونه اب بخورم و دیدم ریندو هم اوده پیشم
ا.ت: ر.ریندو سان چیزی شده 😇😳😱
ریندو: نه راحت باش بگو ریندو از سان استفاده نکن😉
ریو و ران که فالگوش وایستادن 🤣
ریو: ا.ت چقدر از ریندو خجالت میکشه😮
ران: ریندو داداش برو جلو ببینم چه میکنی🙃
ریندو داشت میومد جلو و من هم هی عقب تر میرفتم تا اینکه خوردم به دیوار و ریندو اومد نزدیک توری که نفساش رو رو گونم احساس میکردم و با صدای ارومی
گفت ......
خب دوستان گرامی ببخشید اگه کم بود بای بای راستی دوباره اومدم برای شکنجه😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈
۱۱.۲k
۱۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.