پارت ۵۵
پارت ۵۵
طولی نکشید که اولین ضربه روی بدن ضعیفش فرود اومد و قیافه اش از درد زیاد جمع شد
یک بار دوباره ... دیگه شمارش ضربه های کوک از دستش در رفته بود طوری که دیگه مثل اول درد رو حس نمیکرد
- پوست کلفت شدی ... نگاه کن ... حتی التماسمم نمیکنی که بهت آسون بگیرم
در یه لحظه شلوار ا/ت رو همراه با زیر لباسش از تنش خارج کرد
- نکنه زیر خوابش هم شدی ؟ ها؟ دلت برای رفتن زیر بقیه تنگ شده بود ؟
و همونطور که دستهاش بسته بود ا/ت رو روی شکم برگردوند باحس سوزش پوستش رو ملافه و پیچیدن مچ دستهاش پلک هاشو رو محکم روی هم فشار داد تا صدایی از خودش در نیاره خب میدونست که کوک از این صدا ها نهایت لذت رو میبره پس باید تمام تلاش خودش رو میکرد
دو طرف باسن ا/ت رو به دست گرفت و نگاهی به حفره ی تنگش کرد نه ، انگاری که بیشتر از این عصبانیش نکرده بود و رابطه ای با اون پسر نداشت ا/ت جزئی از اموالش بود و کسی حق نزدیک شدن بهش رو نداشت
بزاغ دهنش رو روی سوراخ ا/ت انداخت و باانگشت اشاره اون رو پخش کرد
- تنها کاری میتونم برات بکنم اینه ..
و به سمت چوب کوتاهی اما کلفت گوشه ی سالن رفت چوب از جنس درخت گردو بود و خوب سیقلی شده بود به هر حال دوست نداشت دوباره پرستاری دختر هرزه اش رو بکنه و شاهد در آوردن تکه چوب هایی از معقدش باشه احمق بود که داشت بهش اعتماد میکرد احمق بود که فکر میکرد ا/ت با بقیه فرق داره
چوب رو روی ورودی ا/ت گذاشت و فشاری بهش وارد کرد
- تو حتی لیاقت پر شدن با من رو نداری
و بلافاصله نصفه بیشتر چوب رو در بدنش جای داد با حس کش اومدن بیش از حد پوستش داد بلندی زد اون درد انقدر زیاد بود که دیگه نمیتونست کنترلی روی صداش داشته باشه
جانگ کوک چیکار میکرد؟ یعنی انقدر عصبی بود ؟
پایان پارت ۵۵
لایک کنید لطفا ♥️🙏
طولی نکشید که اولین ضربه روی بدن ضعیفش فرود اومد و قیافه اش از درد زیاد جمع شد
یک بار دوباره ... دیگه شمارش ضربه های کوک از دستش در رفته بود طوری که دیگه مثل اول درد رو حس نمیکرد
- پوست کلفت شدی ... نگاه کن ... حتی التماسمم نمیکنی که بهت آسون بگیرم
در یه لحظه شلوار ا/ت رو همراه با زیر لباسش از تنش خارج کرد
- نکنه زیر خوابش هم شدی ؟ ها؟ دلت برای رفتن زیر بقیه تنگ شده بود ؟
و همونطور که دستهاش بسته بود ا/ت رو روی شکم برگردوند باحس سوزش پوستش رو ملافه و پیچیدن مچ دستهاش پلک هاشو رو محکم روی هم فشار داد تا صدایی از خودش در نیاره خب میدونست که کوک از این صدا ها نهایت لذت رو میبره پس باید تمام تلاش خودش رو میکرد
دو طرف باسن ا/ت رو به دست گرفت و نگاهی به حفره ی تنگش کرد نه ، انگاری که بیشتر از این عصبانیش نکرده بود و رابطه ای با اون پسر نداشت ا/ت جزئی از اموالش بود و کسی حق نزدیک شدن بهش رو نداشت
بزاغ دهنش رو روی سوراخ ا/ت انداخت و باانگشت اشاره اون رو پخش کرد
- تنها کاری میتونم برات بکنم اینه ..
و به سمت چوب کوتاهی اما کلفت گوشه ی سالن رفت چوب از جنس درخت گردو بود و خوب سیقلی شده بود به هر حال دوست نداشت دوباره پرستاری دختر هرزه اش رو بکنه و شاهد در آوردن تکه چوب هایی از معقدش باشه احمق بود که داشت بهش اعتماد میکرد احمق بود که فکر میکرد ا/ت با بقیه فرق داره
چوب رو روی ورودی ا/ت گذاشت و فشاری بهش وارد کرد
- تو حتی لیاقت پر شدن با من رو نداری
و بلافاصله نصفه بیشتر چوب رو در بدنش جای داد با حس کش اومدن بیش از حد پوستش داد بلندی زد اون درد انقدر زیاد بود که دیگه نمیتونست کنترلی روی صداش داشته باشه
جانگ کوک چیکار میکرد؟ یعنی انقدر عصبی بود ؟
پایان پارت ۵۵
لایک کنید لطفا ♥️🙏
۱۱۱.۸k
۰۲ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.