" مرב غریبه..ღ " پارت ۲۱
کوک ویو :
ات خیلی وقته بیرونه..
الان شب شده و هنوز نیومده ؛ نکنه چیزیش شده؟!
تهیونگم همینطور بود..
تهیونگ : من..میرم بهش زنگ بزنم..
سری به نشنونه تایید تکون دادم و گوشیشو دادم دستش ؛ خواست بهش زنگ بزنه که در به شدت وا شد..
از دید نویسنده :
در ویلا بشدت باز شد و همه از جاشون پریدن..
اره خب..خیلی صدای بدی داد..
همه به سمت در برگشتن که با ات خونی و تو یه دستش تفنگه و سوار جوگوار شده بود مواجه شدن..
جگوار هم با سرعت زیادش حرکت کرد و تو یه صدم ثانیه رسید به اونا..
هانا : ا..ات..این چ سر و وضعیه؟
کوک : ات..اتتت چت شد؟؟
ات بی حرف از جگوار اومد پایین..
ات : جگوار..
ادامه دارد....
.
ات خیلی وقته بیرونه..
الان شب شده و هنوز نیومده ؛ نکنه چیزیش شده؟!
تهیونگم همینطور بود..
تهیونگ : من..میرم بهش زنگ بزنم..
سری به نشنونه تایید تکون دادم و گوشیشو دادم دستش ؛ خواست بهش زنگ بزنه که در به شدت وا شد..
از دید نویسنده :
در ویلا بشدت باز شد و همه از جاشون پریدن..
اره خب..خیلی صدای بدی داد..
همه به سمت در برگشتن که با ات خونی و تو یه دستش تفنگه و سوار جوگوار شده بود مواجه شدن..
جگوار هم با سرعت زیادش حرکت کرد و تو یه صدم ثانیه رسید به اونا..
هانا : ا..ات..این چ سر و وضعیه؟
کوک : ات..اتتت چت شد؟؟
ات بی حرف از جگوار اومد پایین..
ات : جگوار..
ادامه دارد....
.
۶.۲k
۰۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.