فیک پرنسس مافیا Part 30
فیک پرنسس مافیا Part 30
(ا.ت ویو )
من خودمم تهیونگ رو دوست دارم راستش دلم میخواست برگرده بخاطر همین همراهیش کردم دلم میخواست بفهمه من بهش خیانت نکردم اما اون دیگه به من اعتماد نداره
_: ببخشید
+:عو..ضی دوست داشتنی
_:(میخنده)الان تعریف بود؟
+:اممممم نمیدونم
_:آه دیوو..نه
+:تهیونگ
_:جانم؟
+:خوابمه
_:الان نباید بخوابی
_:چرااااا
_:یه نگاه به پات کن
+:اعا راست میگی بریم که دیگه دارم از بی خوابی میترکم
_:تو که تا همین چند ساعت پیش خواب بودی
+:میدونم احساس می کنم اگه بخوابم میتونم با یه قضیه کنار بیام
_:بیا بریم پاتو پانسمان کنم بعد برام تعریف می کنی
+:بریم اما من چجوری بیام
_:, راست میگی بیا بغلم براید استایل بغلم کرد بردم سمت آشپزخونه منو روی اُپِن گذاشت رفت سمت کابینت با دقت به کاراش نگاه میکردم جعبه ی کمک های اولیه رو کنارم گذاشت ضد عفونی کننده رو در آورد دیگه تا اینجا هم خیلی تحمل کردم گذاشتم اشکام سرازیر شن تهیونگ صورتم رو نمیدید بخاطر همین نمیفهمید که گریه می کنم تهیونگ داشت پامو ضد عفونی میکرد خیلی میسوخت
+: میسوزه دیگه نزن میسوزه(با صدایی که گریه توش معلومه)
_:یکم دیگه تحمل...ا.ت چیشده ببخشید اگه بخاطر اینه دیگه نمیزنم به پات ببخشید فقط گریه نکن باشه لطفاً
+:نه نه نه بخاطر این نیست بخاطر اون قضیه اس که بهت گفتم (گریه)آمد سمتم بغلم کرد
_:چی شده که باعث شده اینجوری گریه کنی ؟ هوم؟ بگو لطفاً!
+:..........
شرطا
لایک:۱۵
کامنت:۱۰
(ا.ت ویو )
من خودمم تهیونگ رو دوست دارم راستش دلم میخواست برگرده بخاطر همین همراهیش کردم دلم میخواست بفهمه من بهش خیانت نکردم اما اون دیگه به من اعتماد نداره
_: ببخشید
+:عو..ضی دوست داشتنی
_:(میخنده)الان تعریف بود؟
+:اممممم نمیدونم
_:آه دیوو..نه
+:تهیونگ
_:جانم؟
+:خوابمه
_:الان نباید بخوابی
_:چرااااا
_:یه نگاه به پات کن
+:اعا راست میگی بریم که دیگه دارم از بی خوابی میترکم
_:تو که تا همین چند ساعت پیش خواب بودی
+:میدونم احساس می کنم اگه بخوابم میتونم با یه قضیه کنار بیام
_:بیا بریم پاتو پانسمان کنم بعد برام تعریف می کنی
+:بریم اما من چجوری بیام
_:, راست میگی بیا بغلم براید استایل بغلم کرد بردم سمت آشپزخونه منو روی اُپِن گذاشت رفت سمت کابینت با دقت به کاراش نگاه میکردم جعبه ی کمک های اولیه رو کنارم گذاشت ضد عفونی کننده رو در آورد دیگه تا اینجا هم خیلی تحمل کردم گذاشتم اشکام سرازیر شن تهیونگ صورتم رو نمیدید بخاطر همین نمیفهمید که گریه می کنم تهیونگ داشت پامو ضد عفونی میکرد خیلی میسوخت
+: میسوزه دیگه نزن میسوزه(با صدایی که گریه توش معلومه)
_:یکم دیگه تحمل...ا.ت چیشده ببخشید اگه بخاطر اینه دیگه نمیزنم به پات ببخشید فقط گریه نکن باشه لطفاً
+:نه نه نه بخاطر این نیست بخاطر اون قضیه اس که بهت گفتم (گریه)آمد سمتم بغلم کرد
_:چی شده که باعث شده اینجوری گریه کنی ؟ هوم؟ بگو لطفاً!
+:..........
شرطا
لایک:۱۵
کامنت:۱۰
۵.۲k
۱۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.