رمان شراب خونی🤤🍷
#شراب_خونی
#part84
"ویو ات"
داشتم با خودم فکر و خیال میکردم که دوباره در باز شد و اون احمق وارد اتاق شد
جیمین:اومممم خانم کیم ات چطوری؟
(اومد جلو و دوباره چسب رو به همون محکمی سری قبل کند)
ات:برو اون ور اشغال
جیمین:یادته ...بهت گفتم کارت بی جواب نمیمونه؟
(چنگال هاش دراومد و یک خراش بزرگ ولی نه عمیق رو شکم ات ایجاد کرد ...ات هم جیغ خیلییییی بلندی کشید...)
جیمین:اخی درد داشت؟
(چشم های ات پر از اشک شده بود...اون نمیتونست دیگه این زندگی ای که داشت رو تحمل کنه...!)
جیمین:حالا هم باید یک مار دیگه برام بکنی...این گوشی و بگیر و شماره ی کوک رو بگیر...!
ات:ع...عم..عمرا!
(جیمین دوباره یک خراش با ناخونش روی صورت ات کشید)
جیمین:اگه نمیخوای بیشتر از این درد بکشی شماره رو بگیر!
ات:من....
جیمین:زر نزن فقط شماره رو بگیر(داد)
(ات شماره رو گرفت و گوشی رو داد به جیمین)
جیمین:الان که گوشی رو جواب داد ازش میخوای که بیاد اینجا فهمیدی؟
ات:....
جیمین:فهمیدی؟(داد)
ات:ا...ا....اره
#part84
"ویو ات"
داشتم با خودم فکر و خیال میکردم که دوباره در باز شد و اون احمق وارد اتاق شد
جیمین:اومممم خانم کیم ات چطوری؟
(اومد جلو و دوباره چسب رو به همون محکمی سری قبل کند)
ات:برو اون ور اشغال
جیمین:یادته ...بهت گفتم کارت بی جواب نمیمونه؟
(چنگال هاش دراومد و یک خراش بزرگ ولی نه عمیق رو شکم ات ایجاد کرد ...ات هم جیغ خیلییییی بلندی کشید...)
جیمین:اخی درد داشت؟
(چشم های ات پر از اشک شده بود...اون نمیتونست دیگه این زندگی ای که داشت رو تحمل کنه...!)
جیمین:حالا هم باید یک مار دیگه برام بکنی...این گوشی و بگیر و شماره ی کوک رو بگیر...!
ات:ع...عم..عمرا!
(جیمین دوباره یک خراش با ناخونش روی صورت ات کشید)
جیمین:اگه نمیخوای بیشتر از این درد بکشی شماره رو بگیر!
ات:من....
جیمین:زر نزن فقط شماره رو بگیر(داد)
(ات شماره رو گرفت و گوشی رو داد به جیمین)
جیمین:الان که گوشی رو جواب داد ازش میخوای که بیاد اینجا فهمیدی؟
ات:....
جیمین:فهمیدی؟(داد)
ات:ا...ا....اره
۵.۲k
۲۸ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.