هایتانی های من (پارت چند بود)
ویو ا.ت
چی !
باورم نمیشه . ران....اون........
چی باورم نمیشه
(علامت مایکی&)(علامت سانزو#)
&اوهوم . که این طور. سانزو
# بله
& خیلی وراجه. مشکلو حل کن
# چشم
یهو یه درد تو سرم احساس کردم و سیاهی مطلق
*نیم ساعت بعد
با صدای پا بیدار شدم
خواستم تکون بخورم
اما...
به یه صندلی بسته شده بودم
از بین سایه ها یه مرد با موهای صورتی بیرون اومد
برق هارو روشن کرد .........
غذا بخورم پارت بعدی رو میدم😝
چی !
باورم نمیشه . ران....اون........
چی باورم نمیشه
(علامت مایکی&)(علامت سانزو#)
&اوهوم . که این طور. سانزو
# بله
& خیلی وراجه. مشکلو حل کن
# چشم
یهو یه درد تو سرم احساس کردم و سیاهی مطلق
*نیم ساعت بعد
با صدای پا بیدار شدم
خواستم تکون بخورم
اما...
به یه صندلی بسته شده بودم
از بین سایه ها یه مرد با موهای صورتی بیرون اومد
برق هارو روشن کرد .........
غذا بخورم پارت بعدی رو میدم😝
۷.۰k
۲۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.